شیدَه همان پشنگ است، که پدر او را شیده میخواند، پسر افراسیاب شاه توران در شاهنامه است. کیخسرو شاه ایران او را در آخرین جنگی که به کینخواهی سیاوش درگرفت کشت.
شیده در شاهنامه
از شیده بارِ نخست هنگام پناه بردن سیاوش به کشور توران یاد شده است. برای بار دوم، از شیده در داستان خاقان چین چند بار یاد شده است. افراسیاب پیش از این طعم شکست سخت از ایرانیان و زابلیان را چشیده و در این جنگ پیش رو مردد است که نتیجه نبرد چگونه خواهد بود. او برای اطلاع از کیفیت آرایش سپاه کیخسرو ، جاسوسی فرغار نام را برای تجسس به اردوگاه ایرانیان گسیل مینماید.
شاهنامه شیده را با هویت دوگانه تحت عنوان پشنگ نیز نام میبرد؛ ولی این پشنگ نمیتواند پورِ پشنگ لقب منوچهر باشد. چون به لحاظ زمانی حیات منوچهر از دورهٔ مزبور دیرینتر است، احتمال اینکه پشنگِ نخستْ نیای افراسیاب و پشنگِ دومْ فرزندِ او باشد قویتر است؛ اما این تفکیک در شاهنامه صورت نگرفته است. نظم فوق فرمان افراسیاب به شیده - پسرش - است؛ ولی نخست با نام پشنگ از او یاد میشود.
شیده داییِ کیخسرو بود و عاقبت نیز به دست کیخسرو هلاک شد.
در شاهنامه نام شیده نام اسب مخصوص و محبوب گیو پهلوان بزرگ ایرانی نیز میباشد که در برخی از جنگ ها از جمله نبرد معروف بیژن و هومان ، بیژن این اسب را از پدرش گیو برای داشتن موقعیت جنگی بهتر قرض گرفته است.