بَشّار پسر بُرد پسر یرجوخ تخارستانی (به عربی: بَشّار بن بُرد بن يرجوخ) (۹۵ - ۱۶۷ یا ۱۶۸ ق.؛ برابر با ۷۱۴ م. - ۷۸۴ م.) شاعر خراسانی دورههای امویان و عباسیان بود. وی، به زبان عربیشعر میسرود و در این کار درخشندگی بسیاری داشت و سرآمد هماوردان خویش در این زمینه همچون فرزدق بود. وی، نابینا مادرزاد بود.[۱]
زندگینامه
پدر بشار از تخارستان (واقع در خراسان بزرگ یا افغانستان امروزی) بود که به دست عربها به بند کشیده شده و به بصره آورده شده بود. بشار در نزدیکی همین شهر زاده شد. وی نابینا از مادر زاده شد. از کودکی به سرودن شعر به زبان عربی پرداخت و پس از چندی به شعوبیه پیوست. او همچنین، با خاندان برمکیان در پیوند بوده و خالد برمکی را ستوده بود.
کنیهی بشار ابومُعاذ و لقبش مُرعّث به معنای گوشوارهدار بود. او در بصره بزرگ شد و در زمان خلافت منصور دوانیقی به بغداد رفت و پلههای پیشرفت را پیمود.[نیازمند منبع] وی به فرمان المهدیخلیفه عباسی، به علت هجوی که بشار دربارهی او گفته بود و به گناه زندیقی در برابر دیدگان مردم بصره، وی را آن قدر تازیانه زدند که بر اثر آن شکنجه، جان سپرد. برخی گزارش کردهاند که به فرمان خلیفه، وی را در آب خفه کردهاند.[۲]
شعرهای بشار
شعرهای بشار بیشتر در قالب قصیده و غزل و با موضوعیت ستایش ایرانیان و نکوهش تازیان بودهاست.[نیازمند منبع] دیوان کوچکی از اشعار او برجای مانده و نمونههای شعر شعوبیه او را میتوان در کتابهای وفیاتالاعیانابن خلکان و الاغانیابوالفرج اصفهانی جست.
دربارهٔ برتر دانستن او اایرانیان را و خوار دانستن عربها از ابوالفرج اصفهانی آمدهاست که روزی عربی بشار را گفت که:
ای بشار! تو ما را کوچک میکنی و موالی را با ما میشورانی که ترک ولاء ما گویند و به اصل و نسب ایرانی خود بازگردند، در حالی که تو خود نژادی پاک و اصلی معروف نداری.
[نیازمند منبع]
بشار از این سخن عرب برآشفته میشود و چنین پاسخ میدهد:
به خدا سوگند، نژاد من از زر ناب پاکتر و بهتر است و اصلم از کردار نیکان و پرهیزگاران پاکیزهتر است. روی زمین سگی نیست که آرزوی پیوستن به نژاد تو را داشته باشد.
همچنین، پارهای از شعرهای او بر جستار برتری دادن آتش -عنصر مقدس زرتشتیان- بر خاک -عنصر اسطورهای پدید آمدن آدمیان در نزد مسلمانان- بود. وی همچنین، شیطان را -که از آتش آفریده شده بود- از آدمی -که از خاک آفریده شده بود- برتر میدانست.
غزلهای بشار در روزگار عباسی میان زنان هوا خواهان بسیاری یافت. بسیاری از زنان به خانه او میرفتند تا اشعارش را یاد بگیرند. دینیارانِ زمان، بر این باور بودند که این غزلها زنان را گمراه میکند. در نتیجه، مهدی عباسی او را از غزل گفتن بازداشت.[نیازمند منبع]
سابقهٔ ادبی
وی که پیشرو شعرای محدثین برشمرده میشود، در تفاخر به نَسَب خود و تحقیر عرب و وصف جواری و کنیزکان و ایراد تشبیهات و استعارات دقیق و به کار بستن امثال و حکم مشهور است. اهمیت خاص او درآمیختن معانی متغزل با معانی مدحی و پیریزی سبکی خاص در قصیده سرایی است که به زودی مقبول شاعران تازی گوی گردید.