انکشاف جهان

انکشاف جهان (آلمانی: Erschlossenheit، به معنای واقعی کلمه «توسعه، درک») به این اشاره دارد که چگونه چیزها به‌دلیل این‌که بخشی از یک جهان هستی‌شناختی هستند؛ یعنی یک پس‌زمینه معنایی از پیش‌تفسیرشده و ساختار کل‌نگر دارند، قابل فهم و معنادار می‌شوند. گفته می‌شود که این درک ابتدا از طریق برخوردهای عملی روزمره با دیگران، با چیزهای موجود در جهان و از طریق زبان برای انسان آشکار می‌شود.

این پدیده توسط فیلسوف آلمانی مارتین هایدگر در کتاب هستی و زمان توصیف شده است. فیلسوفانی مانند جان دیویی، یورگن هابرماس، نیکولاس کمپریدیس و چارلز تیلور درباره آن بحث کرده‌اند.[۱]

برخی از فیلسوفان، مانند ایان هکینگ و نیکولاس کمپریدیس، نیز توضیح داده‌اند که چگونه این درک هستی‌شناختی می‌تواند به طرق مختلف (از جمله از طریق اشکال بدیع استدلال فلسفی) بازگشایی شود.

استدلال‌های انکشاف جهان

استدلال‌های انکشاف جهان خانواده‌ای از استدلال‌های فلسفی هستند که نیکلاس کمپریدیس در کتاب نقد و افشای خود شرح داده است.[۲] به گفته کمپریدیس، این استدلال‌ها اشکال متمایزی دارند که گاهی به آن سبک‌های استدلال نیز گفته می‌شود،[۳] که به‌جای روش‌هایی که قیاسی، استقرایی[۴][۵] هستند، با رویکردی فشایی شروع می‌شوند.[۶] به عقیده کامپریدیس و تیلور، این اشکال استدلال تلاش می‌کنند تا ویژگی‌های یک درک هستی‌شناختی یا فرهنگی-زبانی (یا «جهان» به‌معنای خاص هستی‌شناختی) را آشکار کنند تا پس‌زمینه معنا و «فضای منطقی» را روشن یا تغییر دهند؛ که یک استدلال به طور ضمنی به آن بستگی دارد.[۷][۸] گفته می‌شود که نمونه اصلی این نوع استدلال، نقد درون‌ماندگار است، اگرچه این تنها نوع آن نیست.[۹]

پانویس

  1. Nikolas Kompridis, "On World Disclosure: Heidegger, Habermas and Dewey," Thesis Eleven, Vol. 37, No. 1, 29-45 (1994).
  2. Nikolas Kompridis, Critique and Disclosure (MIT Press, 2006)
  3. Ian Hacking, Styles of Scientific Reasoning, John Rajchman and Cornel West, eds., Post-analytic Philosophy (New York:Columbia University Press, 1985), pp.145-65.
  4. We can use the word "disclosure" for this, following Heidegger. And along with this goes a conception of critical reasoning, of especial relevance for moral thinking, that focuses on the nature of transitions in our thought." Charles Taylor, Philosophical Arguments (Harvard, 1995), 15.
  5. "[D]eductive, inductive, or abductive [logic does] not count as a style of reasoning. This is as it should be... People everywhere make inductions, draw inferences to the best explanation, make deductions; those are not peculiarly scientific styles of thinking." Ian Hacking, Historical Ontology (Harvard, 2002), 90.
  6. We can use the word "disclosure" for this, following Heidegger. And along with this goes a conception of critical reasoning, of especial relevance for moral thinking, that focuses on the nature of transitions in our thought." Charles Taylor, Philosophical Arguments (Harvard, 1995), 15.
  7. "[T]hrough a clarification of the conditions of intentionality, we come to a better understanding of what we are as knowing agents – and hence also as language beings – and thereby gain insight into some of the crucial anthropological questions that underpin our moral and spiritual beliefs... What reflection in this direction would entail is already fairly well known. It involves... our being able to articulate the background of our lives perspicuously." Charles Taylor, Philosophical Arguments" (Harvard, 1995), 14-15.
  8. "[World disclosing] arguments cannot assume that the logical space necessary to rendering visible the inferential relations between the premises and the conclusions already exists; rather, their success depends on the degree to which they can expand existing logical space in order to make room for the conclusions to which they lead." Nikolas Kompridis, "World Disclosing Arguments?" in Critique and Disclosure (MIT Press, 2006), 119."
  9. "[Immanent] critique and reflective disclosure are practically indistinguishable, and that is because they are structurally homologous." Nikolas Kompridis, Critique and Disclosure (MIT Press, 2006), 254-255.

Strategi Solo vs Squad di Free Fire: Cara Menang Mudah!