دانیلز در نوشتههای خود مدام استدلال میکند که دیدگاههای لیبرال و ترقیخواه اجتماعی که در محافل روشنفکری غربی رایج است، مسئولیت اخلاقی افراد را نسبت به عملکرد خود به حداقل میرسانند و آداب و رسوم سنتی را تضعیف میکنند و این امر موجب شکلگیری یک طبقهٔ محروم در کشورهای مرفهی که از خشونت بومی، جرم، بیماریهای مقاربتی، وابستگی بهزیستی و سوءمصرف مواد مخدر رنج میبرند، میشود. بیشتر نوشتههای دلریمپل بر اساس تجربهٔ کار با مجرمان و بیماران روانی است.
دانیلز در کنزینگتون لندن متولد شد.[۱۱] پدرش یک تاجر کمونیست روسیتبار بود، درحالیکه مادر یهودی وی در آلمان متولد شده[۱۲] و بهعنوان پناهندهٔ رژیم نازی، به انگلستان آمدهبود.[۱۳] پدربزرگ او در طول جنگ جهانی اول بهعنوان سرگرد در ارتش آلمان خدمت میکرد.[۱۴]
در سال ۱۹۹۱، با نام تئودور دلریمپل در تلویزیون انگلیس حضور پیدا کرد. در ۲۳ فوریه، او در قسمتی از مجموعهٔ تلویزیونی بعد از تاریکی بهنام «زندانها: هیچ راهی برای خروج نیست» در کنار تبهکار سابق تونی لامبریانو، روزنامهنگار و نویسندهٔ یونانی تاکی تئودوراکوپولوس و شرکتکنندگانی دیگر، به مباحثه پرداخت.[۱۷]
او یک خداناباور است، اما خداستیزی را مورد انتقاد قرارداده و میگوید؛ نادیدهگرفتن دین، به معنای نادیدهگرفتن تمدن و بناهای تاریخی، دستاوردها و میراث آن است.[۲۰]
وی که در یک خانوادهٔ غیرمذهبی یهودی بزرگ شدهبود، از نه سالگی در وجود خدا تردید کرد. او ایمان خود را حین انجام مراسم مذهبی در مدرسه از دست داد. دانیلز دراینباره میگوید: اولینبار در حدود نه سالگی به وجود خدا شککردم. در مراسم نیایش صبحگاهی بود که ایمانم را از دست دادم. به ما اینگونه گفتهشدهبود که اگر هنگام دعا چشمانمان را باز کنیم خدا سالن اجتماعات را ترک میکند. من میخواستم این فرضیه را آزمایش کنم. اگر ناگهان چشمهایم را باز میکردم، میتوانستم با نگاهی اجمالی خداوند در حال فرار را ببینم. اما آنچه دیدم مدیر مدرسه بود؛ با چشمی بسته دعا میخواند و با چشمی دیگر بچهها را میپایید. خیلی زود به این نتیجه رسیدم که آقای کلینتون خود به آنچه که ما را به اعتقاد به آن فرامیخواند، باور نداشت و اگر او این اعتقاد را نداشت، چرا من باید به خدای او ایمان داشته باشم؟ اعتقادات و باورهای ما غالباً در این حفرههای منطقی شکلمیگیرند و در ادامهٔ زندگی (اگر اطلاعات کافی کسب شود) با منطق و بررسی بیشتر توجیه میشوند و نظم میگیرند.[۲۰]
نویسندگی
دانیلز از اوایل دهه ۱۹۸۰ ارسال مقالات خود را برای اسپکتیتور آغازکرد. اولین اثر منتشر شدهٔ او در مجله، با عنوان «کمی از یک افسانه»، در اوت ۱۹۸۳ و با امضای «اِی. ام. دانیلز» بهچاپ رسید.[۲۱]چارلز مور در سال ۲۰۰۴ نوشت؛ «تئودور دلریمپل که بعدها با نام مستعار دیگری به نوشتن ادامه داد، تنها نویسندهای است که مقالات پیشنهادی او را منتشر میکنم».[۲۲] مور اضافه میکند: پس از بازگشت دانیلز به انگلستان بود که آنچه را به واقع رفتار نامتمدنانه میخواند، مشاهده نمود. غرقشدن در لذتجویی فاقد معنا و ایجاد فرهنگ وابستگی که در حقیقت، اتکای خانوادهها به کمکهای دولت رفاه بود. مور سپس دانیلز را وقایعنگار بیهمانند این عرصه و فرهنگ میخواند.[۲۳] بین سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۱ دانیلز مقالاتی را با نام مستعار ادوارد ثیبرتون در اسپکتیتور منتشرکرد.
دانیلز نوشتههای بسیاری در حوزههای فرهنگ، هنر، سیاست، آموزش و پزشکی دارد که در آنها اغلب از تجربیاتی که در آفریقا و انگلستان بهعنوان پزشک و روانپزشک داشته، سود جستهاست. نوئل مالکوم مورخ، شرح مکتوب دانیلز از تجربیات خود در زندان و بیمارستان عمومی بیرمنگام را «طلای روزنامهنگاری» توصیف کردهاست.[۲۴]
زندگی در پایین: جهانبینیای که طبقۀ محروم را شکل میدهد، مشتمل بر مجموعه مقالاتی بود که در سال ۲۰۰۱ به صورت کتاب منتشر شد. مقالاتی که مؤسسهٔ منهتن برای اولین بار در سال ۱۹۹۴ در سیتی ژورنال شروع به چاپ کردهاست، به موضوعاتی مانند مسئولیت شخصی، طرز فکر کلی جامعه و مشکلات طبقهٔ محروم میپردازد. دلریمپل بهعنوان بخشی از تحقیقات خود برای این کتاب، با بیش از ۱۰ هزار نفر که اقدام به خودکشی کردهبودند، به مصاحبه پرداخت.
در سال ۲۰۰۹، ماندِی بوکز[ت]، ناشر بریتانیایی دلریمپل، دو کتاب از او منتشرکرد. اولین با عنوان، نه با فریاد ولی با ناله، در اوت ۲۰۰۹ بهچاپ رسید. این کتاب با کتاب دیگری به همین نام در ایالات متحده، متفاوت است. هرچند برخی از مقالههای نویسنده در هر دو کتاب آمدهاست. ماندی بوکز در اکتبر همان سال، نظر دوم را منتشر کرد، مجموعه دیگری از مقالات دلریمپل که اینبار تنها به کار او در بیمارستان و زندانی در انگلیس میپرداخت.[۲۸]
نازپروردهٔ لوس: آیین مسموم احساساتیگری[رک] موفقترین کتاب دانیلز، توسط انتشارات گیبسون اسکوئر[ث][۲۹] در سال ۲۰۱۰ بهچاپ رسید. این کتاب تجزیه و تحلیل میکند که چگونه احساساتیگری از نظر فرهنگی در جامعهٔ انگلیسی ریشهدوانیده و دارای اثرات مضر جدی است. او در سال ۲۰۱۱، کتاب «زباله: آنچه از فرهنگ ما باقی مانده» را منتشر کرد و به دنبال آن لذت تفکر (۲۰۱۲)، تهدیدهای درد و فلاکت (۲۰۱۴) و چند کتاب دیگر را بهچاپ رساند.
دانیلز در مورد انتخاب نام مستعار «تئودور دلریمپل»[ج] برای خود، نوشت؛ «او نامی را برگزید که درخور حال پریشانش باشد، همچو پیرمردی مبتلا به نقرس که از پنجرهٔ کلوپی در لندن به بیرون خیره شده و با شرابی در دست، از انحطاط دنیا افسوس میخورد».[۳۳]
دانیلز از نامهای مستعار دیگری نیز استفادهکرده، بهویژه ادوارد ثیبرتون[چ] و ثِرزدی سیگوا.[ح] وی با نام ادوارد ثیبرتون برای اسپکتیتور، مقالاتی را از کشورهای آفریقایی از جمله موزامبیک نوشت.[۳۴] او هنگام نوشتن جمهوری فلسفه[خ] که هجونامهای است دربارهٔ تانزانیا در دورهٔ ژولیوس نایرره، از نام «ثرزدی سیگوا» استفاده کرد.[۳۵] ممکناست وی از نامهای مستعار دیگری نیز استفاده کردهباشد.[۳۶]
رابطهٔ احساساتیگری و خشونت
دانیلز واکنشهای هیجانزدهٔ برآمده از احساسات[رک] را تقبیح نموده و آن را بستری برای بروز خشونت میداند. بهعنوان مثال در مقالهٔ «سنگدلی در غیاب مهربانی: احساساتیگری[رک] و خشونت دو روی یک سکه»[د] پس از اشاره به داستان کشتهشدن بچه زرافهای به نام ماریوس در باغوحش کپنهاگ و پیامدهای آن، به مسئله پرداخته و میگوید:
یکی از دوستداران حیوانات که از نحوهٔ برخورد با ماریوس عصبانی شده بود، نوشت که کودکان کارکنان باغ وحش باید به سرطان مبتلا شوند یا کشته شوند. صرفنظر از حقوق حیوانات و نادرستی رفتار باغ وحش، این آرزو که فرزندان کارکنان باغ وحش باید بمیرند ارتباط نزدیک بین احساسات و وحشیگری را آشکار میکند، اینها دو روی یک سکه هستند. باورش دشوار است که اگر باغ وحش با مثلاً یک گراز یا کفتار به همین ترتیب عمل میکرد، چیزی شبیه همان واکنش برانگیخته میشد. زرافه با همدردی انسان روبرو میشود زیرا چهرهای معصوم و زیبا دارد و بیش از هر چیز چشمان قهوهای بزرگ و مژههای بلندش تاثیرگذارند.
احساساتی بودن در بعضی از افراد غالباً با خشم وحشیانه و بدون ترحم نسبت به دیگران همراه است. احساسات اغلب بیرحم هستند و احساسات بی رحم، نکتهای است که باید به خاطر سپرد.[۳۷]
در کشورهای غربی، علت بسیاری از بدبختیهای معاصر – جرم و جنایت، خشونت خانگی، اعتیاد به مواد مخدر، جوانان پرخاشگر، اوباشگری، خانوادههای فروپاشیده – رفتار نیهیلیستی، انحطاطی، یا خودآسیبرسان افرادی است که نمیدانند چگونه زندگی کنند. کمتر نشاندادن اثر این مشکلات رفتاری یا استفاده از روشهای پزشکی برای حل مشکلاتی که به عنوان نتیجه این رفتار بروز میکنند، هر دو از اَشکال بیاعتنایی هستند. لازماست کسی با صبر و حوصله و با درکی از جزئیات قضیه، به این افراد بگوید که آنها باید زندگی متفاوتی را درپیشبگیرند.[۳۹]
فقر، رفتار پرخاشگرانه، مجرمانه و خودآسیبرسان را توجیه نمیکند. در یک محلهٔ فقیرنشین آفریقا، فقرایی را میبینید که در شرایط وحشتناک زندگی میکنند، با وقار و نجابت بسیار، آنچه را که با تاسف بسیار، در میان ساکنان یک حومهٔ شهریِ با سطح متوسط در انگلستان، نمیتوان دید، اگرچه ساکنان آن بسیار ثروتمندتر هستند.[۴۰]
آن حالت قدرشناس بودن و نسبت به دیگران تعهد داشتن، با نگرش؛ آگاهی از «حقوق» خویش و احساس استحقاق آنهم بدون داشتن مسئولیتی در قبال آن، جایگزینشدهاست که به دنبال خود پیامدهای هراسانگیزی دارد. این امر منجر به رنجش میشود زیرا حقوق اشخاص توسط والدین، مسئولین امور، بوروکراسیها و بهطور کلی توسط سایرین، نقض میشوند.[۴۱]
یکی از مواردی که موجب جذابیت اسلام برای مردان جوان غربی مسلمان میشود، فرصتی است که برای تسلط بر زنان بهدست میآورند.[۴۲]
در مواردی که طبیعت انسان دلیل اصلی مشکلات اوست، استفاده از راهحلهای تکنوکراتیک یا بوروکراتیک فاجعه ایجادمیکند.
از ایدئولوژی دولت رفاه برای کاهش مسئولیت شخصی استفاده میشود. ازبینرفتن مسئولیت شخصی، افراد را به نهادها وابسته میکند و به موجودیت یک طبقهٔ محروم تهدیدکننده و آسیبپذیر، کمک میکند.
کاهش رفتارهای متمدنانه همچون؛ خویشتنداری، حجب و حیا، جانفشانی و فروتنی، موجب نابودی زندگی شخصی و اجتماعی میشود.[۵۱]
علت اصلی فقر فرهنگی معاصر ما عدم صداقت روشنفکری است. نخست اینکه؛ روشنفکران (بهطور مشخص، چپگرایان) بنیان فرهنگ را از بین بردهاند. دوم اینکه؛ آنها با پنهان شدن در پشت نزاکت سیاسی از پذیرش آن سر باز میزنند.
↑واژهٔ Sentimentality: واکنشهای احساسی هیجانزاده. در فرهنگ لغتمریام-وبستر؛ «بیش از حد، تحت تأثیر احساسات قرارگرفتن».[۸] در فرهنگ لغت آریانپور؛ «تمایل به غلو در بیان احساسات».
↑Cruel When Not Kind: On sentimentality and brutality, two sides of a coin
منابع
↑FAMpeople (2019-05-19). "Theodore Dalrymple". Interesting stories about famous people, biographies, humorous stories, photos and videos. (به انگلیسی). Archived from the original on 22 January 2021. Retrieved 2021-01-05.
↑ ۳۷٫۰۳۷٫۱Journal, Theodore Dalrymple is a contributing editor of City; Institute, the Dietrich Weismann Fellow at the Manhattan (2015-12-23). "Cruel When Not Kind". City Journal (به انگلیسی). Retrieved 2021-01-16. {{cite web}}: |نام= has generic name (help)
↑A good number of Daniels's themes are discussed in the interview by Paul Belien with Daniels: 'Dalrymple on Decadence, Europe, America and Islam', in: The Brussels Journal, the Voice of Conservatism in Europe, 17 September 2006.
↑Life at the bottom. The Worldview that makes the Underclass (passim).