تاریخ فراماسونری شامل پیدایش، تکامل و اتفاقات شکلگیری سازمان برادری، معروف به فراماسونری را شامل میشود. در تاریخ این گروه سه دوره مشخص میشود؛ اول، پیدایش لژهای سازمان یافته سنگ تراشان (معماران) در طول قرون وسطی، سپس پذیرای اعضای غیر روحانی (غیر معمار)، و سرانجام تکامل لژهای صرفاً نظری و لژهای بزرگ برای اداره کردن آنها. نقطهٔ مهم این خط سیر بهطور کلی به تشکیل اولین لژ بزرگ در لندن در سال ۱۷۱۷ در نظر میگیرند.
قدیمیترین اثر شناخته شده، دستنوشتهٔ هالیول (The Halliwell)، که به شعر Regius معروف گشته مربوط به سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۴۲۵م. است. این مدرک در مقدمهٔ خود تاریخچه ای مختصر دارد و بیان میکند که «صنعت سنگتراشی» با اقلیدس در مصر شروع شدهاست. اندکی پس از آن، دستنوشتهٔ متیو کوک سنگتراشی را به جبال، پسر لمک نشان میدهد (پیدایش ۴: ۲۰–۲۲) و میگوید که چگونه این دانش از او به بنی اسرائیل (زمانی که آنها در مصر بودند) رسید. این مدارک پایه و اساس نسخههای خطی بعدی را تشکیل داد که همگی ماسونری را به دوران کتاب مقدس ردیابی کردند و تأسیس رسمی آن را در انگلستان در زمان سلطنت آتلستان تثبیت کردند.
اندکی پس از تشکیل لژ بزرگ انگلستان، جیمز اندرسون مأمور شد تا «قانون اساسی گوتیک» را به شکلی دلپذیر و مدرن ویرایش کند. پیش گفتار قوانین اساسی به دست آمده با تاریخی گستردهتر از گذشته بوده که باری دیگر تاریخ فراماسونری کنونی را به ریشههای کتاب مقدس ردیابی میکند و دوباره اقلیدس را به زنجیره برمیگرداند. اندرسون اولین مجمع بزرگ فراماسونهای انگلیسی را در یورک، تحت رهبری پسر آتلستان، ادوین ترتیب میدهد.
در فرانسه سخنرانی سال ۱۷۳۷ شوالیر رامزی (Chevalier Ramsay) صلیبیون را به دودمان افزود. او معتقد بود که ماسونهای صلیبی با اسرار کشف شده در سرزمین مقدس، تحت حمایت شوالیه هاسپیتالر، این هنر را احیا کرده بودند.
مطالعات کنونی
نسخهٔ خطی هالیول که شعر Regius نیز نام گذاری شده، قدیمیترین سند شناخته شده منشأ ماسونی است. این کتاب در سال ۱۸۴۰ توسط محققی به نام جیمز هالیول منتشر شد. در قرن ۱۷ اصلاحاتی رخ داد. زمانی تصور میشد که کلیسا کارفرمای اصلی فراماسونها است و با انحلال صومعهها، لژها ناپدید شدند.
دورهٔ اولیهٔ لژ بزرگ
اولین لژهای بزرگ
تاریخچه اولیه لژ بزرگ نامشخص است. چهار لژ در ۲۴ ژوئن ۱۷۱۷ (عید سنت پائول) یک گردهمایی در کلیسایسنت پل برگزار کردند. در این جلسه، آنتونی سایر، استاد لژ در اَپل تری (Apple tree) را انتخاب کردند که اطلاعات کمی از او وجود دارد و لژ بزرگ لندن و وستمینستر متولد شد.
سال بعد، جورج پین استاد بزرگ شد. او یک کارمند دولتی بود. در سال ۱۷۱۹، جان تئوفیلوس دساگولیرز، روحانی و دانشمند برجسته و عضو انجمن سلطنتی را انتخاب کردند. آخرین فرد معمولی که به عنوان استاد بزرگ خدمت کرد، جورج پین در دورهٔ دوم ریاست جمهوری خود در سال ۱۷۲۰–۱۷۲۱ بود.
قانون اندرسون
قانون اساسی فراماسونها، در لندن و وست مینستر در سال ۱۷۲۳ منتشر گردید. این قانون توسط روحانی پروتستان، جیمز اندرسون که به دستور جان تئوفیلوس دساگولیرز بود، ویرایش و تأیید شد. این اثر در سال ۱۷۳۴ توسط بنجامین فرانکلین در فیلادلفیا تجدید چاپ شد که او در همان سال به عنوان استاد بزرگ ماسونها در پنسیلوانیا منتخب گردید.
آیینهای فراماسونری
فراماسونری قرون وسطی مانند سایر مشاغل، سه درجه بود: شاگرد، کارآموز و استاد. شاگردی که حرفهٔ خود را آموخته بود، به یک کارآموز تبدیل میشد و صلاحیت انجام تمام کارهای ماسونی را داشت. استاد همچنین به عنوان مدیر پروژه واجد شرایط و اغلب به عنوان معمار نیز کار میکرد. اساسنامهٔ Schaw در سال ۱۵۹۸ نشان میدهد که چگونه این امر در سیستم لژ فراماسونری اسکاتلندی تکامل یافتهاست. یک کارآموز پس از گذراندن دورهٔ هفت سالهٔ خود میتواند برای پیوستن به یک لژ هزینه پرداخت کند و تبدیل به یک «شاگرد تازه» شود. به کارفرمایان «همکار» گفته میشد. اعضای لژ به نام «برادر یا برادران» شناخته میشدند. استاد صرفاً یک ماسونی بود که مسئول لژ بود.
سوگند خوردن یکی از قدیمیترین سوابق ماسونی به صورت سازمان یافتهاست. هنگام ادای سوگندِ یک شاگرد تازهوارد نشانههای ماسونی و اصول دینی آنها به وی آموخته میشد. زمانی که یک لژ پذیرفته میشود، ماسون جدید بهطور طبیعی به دورههای بعدی ارتقا پیدا میکند. درجهٔ سوم بین سالهای ۱۷۲۳ و ۱۷۳۰ پدیدار شد و مدتی طول کشید تا گسترش یابد. به نظر بسیاری از پژوهشگران، این سیستم سه مرحله ای آنقدر نوآوری نبود، بلکه سازماندهی مجدد از گذشته بود. درجهٔ جدید استاد ماسون بر طبق اسطورهٔ هیرام ابیف متمرکز بود که خود از سه بخش تشکیل شدهاست. اولین مورد، در داستانهای کتاب مقدس آمده که او به عنوان صنعتگر با مادری اسرائیلی است که در ساخت معبد سلیمان به استادکاری تبدیل شد. دوم داستان قتل او توسط زیردستانش است. در نهایت داستان یافت جسد او به عنوان آخرین بخش میباشد.
گسترش لژهای بزرگ (۱۷۲۵–۱۷۵۰م)
حتی در لندن لژهای زیادی وجود داشت که هرگز به لژ بزرگ وابستگی نداشتند. این ماسونهای غیر وابسته به عنوان «لژهای سنت جان» شناخته میشدند. در سال ۱۷۲۵ دومین لژ بزرگ در ایرلند تأسیس گردید که چندین دهه به طول انجامید تا تمام لژهای ایرلندی را زیر بال خود آورد. لژهای بزرگ رقیب به سرعت در کورک (لژ بزرگ مانستر - The Grand Lodge of Munster) ظاهر گردیدند. در ایرلند بود که تعیین جایگاه یک لژ با صدور حکم آغاز شد، اولین نمونهٔ آن مربوط به سال ۱۷۳۱م. است. قانون اساسی ۱۷۳۸ اندرسون استقلال لژ قدیمی شهر یورک و لژهای اسکاتلند، ایرلند، فرانسه و ایتالیا و غیره را به رسمیت شناخت. در همان دوره فراماسونری که توسط لژهای انگلیسی، ایرلندی و اسکاتلندی انجام میشد شروع به گسترش در اروپا کرد. لژ بزرگ فرانسه تاریخ تأسیس خود را به سال ۱۷۲۸ انجام داد؛ زمانی که استاد بزرگ، دوک وارتون بودهاست. اما تاریخ فرانسوی اولین لژ بزرگ را به روز ۲۴ ژوئن ۱۷۳۸ نسبت میدهد. اگرچه به نظر میرسد اندرسون بر وجود لژ بزرگ ایتالیایی دلالت دارد، اما تا زمان ایجاد شرق بزرگ ایتالیا در سال ۱۸۰۵، چنین ارگانی وجود نداشت. اولین لژ انگلیسی (La Loggia degli Ingesi) در فلورانس بود که در سال ۱۷۳۱م. تأسیس شد و فراماسونری علیرغم ممنوعیتهای صادر شده از سوی پاپ به سرعت رشد نمود.
اولین ظهور لژهای بزرگ آلمانی به دههٔ ۱۷۴۰ بازمیگردد، همانند "Of the 3 Globes" که در سال ۱۷۴۴م. در برلین تأسیس گشت و در سال ۱۷۷۲ به "Grand National Mother Lodge" مبدل شد. فراماسونری توسط افسران خارجی در سرویس روسیه به امپراتوری روسیه آورده شد. برای مثال، جمیز کیث (James Keith) به عنوان استاد یک لژ در سن پترزبورگ در سال ۱۷۳۲–۱۷۳۴م. ثبت شدهاست. چندین سال بعد، پسر عموی او جان کیث، توسط لژ بزرگ انگلستان به عنوان استاد بزرگ استانی روسیه منصوب شد. در اوایل دههٔ ۱۷۷۰م. ایوان یلاگین (Ivan Yelagin) موفق شد فراماسونری روسیه را به یک سیستم گسترده سازماندهی کند که حدود ۱۴ لژ و حدود ۴۰۰ مقام دولتی را شامل میشد. اکثر لژهای روسی جذب آئین سوئدی شدند.
فراماسونری در آمریکای شمالی
در سال ۱۷۳۳م. هنری پرایس (Henry Price)، استاد اعظم استانی در سراسر آمریکای شمالی برای لژ بزرگ انگلستان، منشوری را به گروهی از فراماسونهای بوستون هدیه کرد. این لژ بعدها لژ سنت جان نامیده شد و اولین لژ مستقر در آمریکا بود. بنجامین فرانکلین قوانین اساسی ۱۷۲۳ اندرسون را به عنوان استاد بزرگ استانی پنسیلوانیا دوباره صادر کرد. مکاتبات جان مور، نشان میدهد که لژهای ماسونی در سال ۱۷۱۵ در فیلادلفیا گردهم آمدند. سرهنگ دانیل کاکس (Daniel Coxe) توسط لژ بزرگ انگلستان در سال ۱۷۳۰ به عنوان استاد بزرگ استانی نیویورک، نیوجرسی و پنسیلوانیا انتخاب گردید و از ۲۴ ژوئن برابر با روز سنت جان باپتیست به مدت دو سال اعمال شد. آمریکای شمالی در قرن ۱۸ لژهای مستقل زیادی داشت. جورج واشینگتن در سال ۱۷۵۲ وارد لژ فردریکزبورگ شد.
فراماسونری در قرن نوزدهم
اتحادیهٔ ۱۸۱۳
در سال ۱۸۰۹ لژ بزرگ انگلستان "Lodge of Promulgation" را راه اندازی کردند. هدف آن "بازگشت به نشانههای سرزمین باستانی" و انتشار آن نشانهها در میان برادران بود. یکی از اعضای آن دوک ساسکس، استاد لژ و پسر ششم جورج سوم بود.
روند واقعی اتحاد برای چند سال ادامه یافت، ابتدا با لژ "Reconciliation" (1813-1816) که کار آن توسط لژ "آموزش ثبات (Lodge of Instruction)" (1817) گسترش پیدا کرد.
فراماسونری آمریکا در طی جنگ داخلی
در اواخر دههٔ ۱۸۵۰ ماسونها در آمریکا موضوع مورد علاقهٔ مردم شد و عضویت در لژها رو افزایش رفت. در زمان جنگ داخلی آمریکا، فراماسونری ایالات متحده اعضای خود را از ۶۶٬۰۰۰ به ۲۰۰٬۰۰۰ عضو در بیش از ۵۰۰۰ لژ در سراسر کشور افزایش داد. پس از جنگ داخلی، فراماسونری آمریکا همراه با دیگر سازمانهای برادر در طول «عصر طلایی برادری» از حدود ۱۸۷۰ تا ۱۹۲۰ شکوفا شد.
فرانسه
در فرانسه تعداد فراماسونها از ۱۰٬۰۰۰ نفر در سال ۱۸۰۲ زمانی که ناپلئون به آن وضعیت نیمه رسمی داد به ۲۰٬۰۰۰ نفر در سال ۱۹۰۸، ۴۰٬۰۰۰ نفر در سال ۱۹۲۶ و تقریباً ۶۰٬۰۰۰ نفر در سال ۱۹۳۶ افزایش یافت.
فراماسونری در اوایل دههٔ ۱۷۹۰ در طول لشکرکشی فرانسه به سوریه و مصر، در مصر شناخته شد [البته برخی از نظریات بر این اعتقاد دارند که در اصل فراماسونری از مصر باستان سرچشمه گرفتهاست]. در ترکیه، فراماسونری در میان بازرگانان شام در همان دوران رایج شد. در طول امپراتوری عثمانی قرن نوزدهم و بیستم، لژهای ماسونی بهطور گسترده در تمام نقاط امپراتوری فعالیت داشتند و تعداد زیادی از فرقههای صوفی با آنها رابطهٔ نزدیکی داشتند. بسیاری از تُرکهای جوان وابسته به فرقهٔ بکتاشی عضو و حامی فراماسونری بودند. همچنین آنها متحد نزدیک علیه امپریالیسم اروپایی بودند. بسیاری از روشنفکران عثمانی بر این باور بودند که تصوف و فراماسونری شباهتهای نزدیکی در آموزهها، دیدگاه معنوی و عرفان دارند.
یکی از شخصیتهای مهم عالم مسلمان عرب که برای ترویج فراماسونری قابل توجه است، عبدالقادر جزایری الجزایری بود که سه پسر خود را به فراماسونری تقدیم کرد. فراماسونهای اسکندریه در سفر از ورود عبدالقادر در سال ۱۸۶۴ استقبال کردند.
بسیاری از رژیمهای توتالیتر قرن بیستم، اعم از فاشیست و کمونیست، فراماسونری را به دلیل ماهیت مخفی و ارتباطات بینالمللی که داشت، آن را به عنوان منبعی بالقوه برای مخالفت کردهاند. دانشمندان ماسونی مدعی شدند که زبان مورد استفاده رژیمهای توتالیتر مشابه زبان برخی از منتقدان مدرن فراماسونری است.