«غرب» یک واژهٔ عربی است[۱] و برابر فارسی آن «باختر» است.[۲] باختر ریشه در «اپاختر» دارد که در زبان اوستایی به معنای شمال بودهاست.[۳][۴] این واژه همچنین نام یک منطقه در حدود «بلخ» امروزی بودهاست.[۵]
در گذشته باختر در معنای خاور نیز به کار میرفته اما برای فرهنگنویسان کنونی و در نوشتههای امروزی در معنای غرب به کار میرود.[۶]
جهتیابی
برای رفتن به غرب با استفاده از قطبنما برای ناوبری (در مکانی که شمال مغناطیسی، همان جهت شمال واقعی باشد) باید یک یاتاقان یا آزیموت را روی ۲۷۰ درجه تنظیم کرد. غرب، سمتی است که خورشید به سویش میرود. در نقشهای با شمال در بالا، غرب، در سمت چپ است.
مفهومِ «بخش غربی زمین» را میتوان در امپراتوری روم غربی و مسیحیت غربی نیز دید. در طول جنگ سرد، «غرب» اغلب برای اشاره به اردوگاه ناتو در مقابل پیمان ورشو و کشورهای غیرمتعهد استفاده میشد. این واژه به جز در کاربرد جغرافیایی (نقشه، ناوبری و مانندشان) در کاربردهای فرهنگی-سیاسی، تعریفِ دقیقی ندارد.
معانی نمادین
در بودیسم چینی، غرب، نشاندهندهٔ حرکت به سوی بودا یا روشنگری است. (بنگرید به سیر باختر). آزتکهای باستانی باور داشتند که غرب، قلمرو الهه بزرگ آب، غبار و ذرت است. در مصر باستان، غرب به عنوان دریچهای برای ورود به جهان پایین در نظر گرفته میشد و جهت اصلی در ارتباط با مرگ در نظر گرفته میشد. البته همیشه هم بار معنایی منفی نداشت. مصریان باستان همچنین باور داشتند که الههآمنت، مظهر غرب است.[۹]سلتها بر این باور بودند که فراتر از دریای غربی، در لبههای همهٔ نقشهها، جهانِ پس از مرگ قرار دارد.