عصب روانکاوی (به انگلیسی: Neuropsychoanalysis) شاخهای نوین در روانشناسی است که در پی برداشتن مرزهای علوم اعصاب و روانکاوی به منظور درک بهتر عملکرد ذهن و مغز انسان است.[۱]
چهرههای مشهور
گروه علوم اعصاب: اریک کندل، آنتونیو داماسیو، جوزف لیدو، ژک پانکسپ، مارک سولمز
گروه روانکاوی: پیتیر فوناگی، اتو کرنبرگ[۲]
نحوه پیدایش و زمینه تاریخی
اولین تلاش برای پیدایش عصب روانکاوی توسط خود فروید در کتاب نیمه تمام «پروژهای برای روانشناسی علمی» صورت گرفت، ولی به علت ناقص بودن دانش و ابزار زمان فروید این پروژه نیمه کاره رها شد. بار دیگر لوریا پدر علم عصب روانشناسی تلاشهایی برای پژوهش عصب شناختی بر مفاهیم روانکاوی انجام داد که بازهم با روی کار آمدن رژیم کمونیستی نیمه کاره رها شد. در دو دهه اخیر با پیدایش دستگاههای عصب شناختی راه پژوهش هموار شد و جسته و گریخته تلاشهای برای پیوند این دو رشته انجام شد که سرانجام توسط «مارک سولمز» عصبشناس صورت علمی و رسمی به خود گرفت.[۳]
تحقیقات
به نظر اریک کندل روانپزشک برنده نوبل، عصب شناسی در ۸ زمینه میتواند دربارهٔ فرضیات روانکاوی به تحقیق بپردازد:[۴]
- ماهیت روندهای ذهنی ناخودآگاه
- ماهیت علیت روانشناختی
- علیت روانشناختی و بیماریهای روانی
- تجارب اولیه کودکی و تأثیر آن بر آینده فرد در بالا بردن استعداد او برای مبتلا شدن به اختلالات روانی
- نیمه هشیار، ناهشیار و کورتکس پیشانی
- جهت گیری جنسی
- روانکاوی و تغییرات ساختاری در مغز
- دارو درمانی به عنوان روشی همراه و کمکی در روانکاوی
منابع
پیوند به بیرون