در کنار این فرضیه، گمانهای جایگزین دیگری نیز توسط کارل ساگان و فرانک دریک استدلال شده که زمین را یک سیارهٔ سنگی معمولی، در یک سامانهٔ سیارهای معمولی، واقع در یک منطقهٔ غیر استثنایی، و از یک کهکشان مارپیچی از نمونهٔ شایع و رایج معمولی آن میداند.
فرضیهٔ زمین سیارهٔ بیهمتا نشان میدهد که بیشتر جاهای جهان شناخته شده؛ از جمله بخشهای بزرگی از کهکشان خودمان، اصولاً توانایی پشتیبانی از «زندگی پیچیده» را ندارد. پیتر وارد و برونلی در اشاره به چنین منطقههایی از آنها به عنوان «مناطق مرده» یاد میکنند. آن قسمت از یک کهکشان که در آن زندگی پیچیده ممکن است منطقهٔ قابل سکونت کهکشان را تشکیل میدهد. این منطقه در درجهٔ اول، تابعی از فاصله از مرکز آن کهکشان است، زیرا که با افزایش فاصله:
تابش پرتوهای اشعه ایکس و گاما کمتر میشود. تابش این گونه پرتوها که از سیاهچاله در مرکز کهکشان، و از ستارگان نوترونی در همسایگی آن سیاهچاله سرچشمه میگیرد، برای «زندگی پیچیده» خطرناک شناخته شده، از این رو فرضیهٔ «زمین نادر» در تصورش از جهان اولیه، و مناطق کهکشانی؛ که در آن جا چگالی ستارهای بالا است ولی حضور ابرنواخترها هم امری معمولی است را، جای نامناسبی برای توسعهٔ «زندگی پیچیده» میداند.[۲]
اختلال گرانشی سیارهها و خردهسیارهها با ستارههای نزدیک، با کم شدن چگالی ستاره کاهش مییابد. از این رو هرچه که دوری بک سیاره از مرکز کهکشان یا بازوی مارپیچی بیشتر شود احتمال برخورد آن با یک شهابواره ی بزرگ کمتر است. تأثیر یک برخورد به اندازهٔ کافی بزرگ میتواند تمام «زندگی پیچیده» بر روی یک سیاره را خاموش گرداند.
در مداری با فاصلهٔ مناسب گرد ستارهای از نوع مناسب
نمونهٔ زمینی ما نشان میدهد که «زندگی پیچیده» نیازمند حضور آب در حالت مایع است، و در نتیجه سیارهٔ یک ستارهٔ مرکزی باید در یک فاصلهٔ مناسب از آن ستاره قرار گرفته باشد. این نکته هستهٔ اصلی از مفهوم منطقهٔ قابل سکونت یا اصل گلدیلاک است.[۳] منطقهٔ قابل سکونت حلقهای را در اطراف ستارهٔ مرکزی تشکیل میدهد. اگر یک سیاره در گردش به دور خورشید خود بیش از حد به آن نزدیک یا دور باشد، درجه حرارت سطح آن سیاره با شرط حضور «آب به شکل مایع» ناسازگار است.
سیارههایی با آرایش مناسب
استدلال دیگر طرفداران «زمین نادر» این است که ساختار یک سیستم سیارهای با توان حمایت از «زندگی پیچیده» باید کم و بیش مانند منظومه شمسی باشد، با سیارههای درونی کوچک و سنگی، و غولهای گازی بیرونی.[۴]
با نبود حمایت این سیارهها با کشش گرانشی نیرومند خود، که از دیدگاه زمینی جارو برقیهای منظومهاند، تعداد برخورد سیارکها ممکن است بزرگتر و بیشتر بوده، و شمار بیشتری از رویدادهای انقراضی میتوانسته رخ داده باشد.
در مداری با دیرپایی و ثبوت پایدار
«زمین نادر» استدلال میکند که یک غول گازی نباید بیش از اندازهٔ معینی به یک جرم (کره) که در آن پایههای بنیادی «زندگی» در حال پیشرفت است نزدیک باشد، مگر اینکه آن جرم یکی از اقمار آن غول گازی باشد. قرار داشتن در نزدیکی یک غول گازی میتواند بالقوه یا بهطور مستقیم در ثبوت مداری یک سیارهٔ دارای «زندگی» بالقوه، تأثیر کرده و سیاره را دستخوش پیشامدهایی مانند خروج از منطقهٔ قابل سکونت کند و اصل تداوم را برهم زند. قوانین دینامیک نیوتونی میتوانند مدار سیاره را به هرج و مرج بکشانند، احتمال خروج از مرکز مداری؛ به ویژه در سامانهای با داشتن سیارهٔ بزرگ، بسیار بالا است.[۵]
↑http://news.nationalgeographic.com/news/2007/08/070827-jupiter-comets_2.html Minard, Anne (27 August 2007). "Jupiter Both an Impact Source and Shield for Earth". Retrieved 2014-01-14. "without the long, peaceful periods offered by Jupiter's shield, intelligent life on Earth would never have been able to take hold."
↑http://www.astro.ku.dk/~tobiash/posters/Tobias_final_new.pdfبایگانیشده در ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۱ توسط Wayback Machine Hinse, T.C. "Chaos and Planet-Particle Dynamics within the Habitable Zone of Extrasolar Planetary Systems (A qualitative numerical stability study)" (PDF). Niels Bohr Institute. Retrieved 2007-10-31. "Main simulation results observed: [1] The presence of high-order mean-motion resonances for large values of giant planet eccentricity [2] Chaos dominated dynamics within the habitable zone(s) at large values of giant planet mass."