لک در فارسی به معنی صد هزار بوده و احتمال میرود نام گذاری لکها به خاطر جمعیت خانوار آنها بودهاست. این جمعیت اتحادیهای از قبایل کوچرو بودهاست.[نیازمند منبع]
همچنین موارد مشابه دیگری در جهان با این اسم موجود میباشد، از جمله: لک واحد پول جمهوری آلبانی، لک در هند به عنوان یکای عددی صد هزار، قوم لک یا لاک در جمهوری داغستان.[نیازمند منبع]
در کتاب منتخب التواریخ معینی که مربوط به سال ۸۱۶ه.ق است لک یکی از طوایف لر معرفی شدهاست.[۹] لیدی شل، محقق انگلیسی، در کتاب نگاه اجمالی به زندگی و آداب سرزمین پارس (به انگلیسی: Glimpses of life and manners in Persia) لک را قومی با خون اصیل ایرانی معرفی میکند و البته مینویسد بین آنها و کردها شباهتهای فراوانی هست ولی یک دسته محسوب نمیشوند.[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]
هنری فیلد انسانشناس مشهور در کتاب مردمشناسی ایران مینویسد:[۱۴]
او مینویسد هماکنون فرق بین لرها و لکها فقط زبانشان است.[۱۵]
او در ادامه ایلات لک را در گروه ایلات لرستان طبقهبندی کردهاست.[۱۶][۱۷] و البته ایلات بیرانوند سلسله دلفان را جزو قوم مردم لک بهشمار آورده و آنها را بزرگترین ایلات لرستان دانستهاست[۱۸]
لکها به «طوایف وند» و لرها به «فیلی» شهرت داشتند. لکها در واقع جنوبیترین قبایل کرد بهشمار میآمدهاند که امروزه با طوایف لر آمیخته و همسان شدهاند.[۲۲]
خاندانهای لر کوچک ایلهایی بودند که در حدود بین عراقعجم و عراقعربییلاق و قشلاق میکردند و خراج خود را به دیوان [بغداد] میدادند و به بسیار کم فرمانروایی جداگانهای داشتند. سرزمین لرستان به دو بخش لر کوچک و لر بزرگ بخش میشود.[۲۳] در کتاب تاریخ مغول در صفحه ۴۴۲ و در کتاب مجملالتواریخ گلستانه در صفحه ۲۰۴ به این شرح در خصوص سرزمینهای لر کوچک و بزرگ آمدهاست:
لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان میگوییم و غرض از این قسمت اخیر که در آن ایام لر کوچک خواند میشده بیشتر ناحیه فیلی یعنی اطراف خرمآباد و اراضی پشت کوه بودهاست. مراد از لر کوچک، ایلات لرستان و مراد از لر بزرگ، ایلات [بختیاری]، [ممسنی] و [کهگیلویه] دانسته شدهاست یعنی به خلاف تقسیم فوق.[۲۴]
رضاقلیخان هدایت، در مورد قلمرو جغرافیای لر کوچک مینویسد: مخفی نماند که لر کوچک که در خرمآباد و خاوه و الشتر و صدمره [صیمره=سیمره در مشرق و جنوب شرقی استان ایلام] و یدمن [هندمینی] سکنی دارند جمعی بودهاند و هستند و عرض ولایت ایشان بر جنوب عراق واقع است از طرفی به همدان و قلمرو علیشکر بهارلوی ترکمان و طرفی بالکان خوزستان متصل است، و طول آن ولایت از قصبه بروجرد الی بغداد و سایر محال تخمینا یکصد فرسخ است.[۲۶] دینور که یکی از مراکز عمده مردمان لک میباشد نزدیک به دو قرن پایتخت حکومت کردهای برزیکانی بودهاست.[۲۷]کریم خان زند بنیانگذار سلسله پادشاهی زندیه در جملهای چنین میگوید: «اگر شما ما را لر ساده بی وقوفی پنداشتهاید اشتباه کردهاید» و بسیاری سخنان دیگر از این پادشاه زند در کتاب رستم التواریخ اثری از محمدهاشم آصف از مورخین دوره زندیه و اوایل دوره قاجار، به ثبت رسیدهاست.[۲۸]
تبارشناسی
در سال ۷۴۰ هجری در تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی لکها قسمتی از کردها به حساب آورده شدهاند و وی از مناطق لک نشین به عنوان یکی از شانزده ولایت کردستان یاد کردهاست.[۲۹] برخی منابع لکها را جنوبیترین گروه از طوایف کرد ایرانی میدانند. دایرةالمعارف فارسی آنان را زیرگروهی از مردم کرد طبقهبندی میکند.[۳۰] عبدالله شهبازی نیز چنین نظری دارد.[۳۱]حمدالله مستوفی در زبدة التواریخ در مورد معنای واژه لر چنین گفته:[۳۲]
وقوع نام لر بدان قوم بوجهی گویند از آنکه در ولایت مانرود دیهی است آن را کرد میخوانند و درآن پیرامون دربندی آن را به زبان لری کوک اکر خوانند و در آن دربند موضعی است که لر خوانند چون اصل ایشان از آن موضع خواسته ایشان را لر خوانند. وجه دوم آن است که به زبان لری کوه پُردرخت را لِر گویند و بسبب ثقالت راء کسرهٔ لام با ضمه کردند و لر گفتند و وجه سوم اینکه این خاندان از نسل شخصی اند که او لر نام داشته و قول اول درستتر مینماید.
واژه کرد در گذشته به معنای تمام رمهگردانان و کوچنشینان ایرانیتبار به کار رفتهاست و طوایف غیر کرد ایرانی را نیز «کرد» نامیدهاند.[۳۳]
حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا مینویسد: «پارسیان، دیلمیان (یکی از گروههای مهم ایرانیزبان) را کردهای طبرستان میدانستند - چنانکه اعراب را کردهای سورستان.»
ولادمیر الکسیویچ ایوانف میگوید نام کرد در سدههای میانه (کم و بیش از سده پنجم میلادی تا شانزدهم میلادی) نامی بود که بر همهٔ رمهگران و کوچگران ایرانی اطلاق میشد.[۳۴]
مکنزی میگوید:اگر به حدود دوران گسترش امپراتوری عربها نگاه کنیم، خواهیم یافت که عنوان کرد با رمهگر و کوچگر دارای یک معنی است.[۳۵]
مارتین فان براینسن، پژوهشگر هلندی و کردشناس میگوید :
نام قومی «کرد» که در منابع قرن نخست اسلام دیده میشود بر یک پدیده رمهگرایی و شاید واحدهای سیاسی نامیده میشد و نه یک گروه زبانی. چندین بار حتی «کردهای عرب» در منابع نام برده شدند. اما در پایان قرن دهم میلادی، این نام برای گروههای متعدد رمهداران و کوچگران ایرانیزبان به کار میرفتهاست که از دریاچهٔ وان تا دریاچهٔ ارومیه و مناطقی از قفقاز زندگی میکردند. اگر در آن زمان روستانشینی بودند که به زبانهای کردی امروز تکلم میکردند، هنوز نام «کرد» در آن زمان شامل آنها نمیشد.[۳۶]
ولادمیر مینورسکی ایرانشناس و مورخ و کردشناس نیز میگوید:
در زمان پس از حمله اعراب، لغت قومی کرد برای تیرههای قبایل گوناگون ایرانیتبار و ایرانیشده بکار میرفت.[۳۷]
ریچارد فرای، ایرانشناس و پروفسور دانشگاه هاروارد نیز میگوید:
قبایل همیشه بخشی از تاریخ ایران بودند هرچند منابع در مورد آنها کم است زیرا آنها خود تاریخساز نبودند. عنوان فراگیر و عامیانه «کرد» که در بسیاری از کتابهای عربی و حتی پهلوی (کارنامه اردشیر بابکان) دیده میشود نامی بود که فراگیرنده همه کوچگران و چادرنشینان بود حتی اگر با مردمانی که امروز نام «کرد» دارند از پیوند زبانی نبودند. برای نمونه، برخی از منابع مردمان لرستان را کرد نامیدند و همچنین قبایل کوهستان و حتی بلوچان کرمان.[۳۸]
در کارنامه اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی عشایر[۳۹] و شبان آمدهاست، نه نام و نژاد یا قبیله. در زبان طبری امروز نیز کلمهٔ کرد به معنی چوپان و شبان است.[۴۰]
آنچه که روشن است، تحول واژهٔ کرد از یک معنی اجتماعی و شیوهٔ زندگی گروههای مختلف ایرانیتبار به معنی قومی امروز آن بسیار طول کشید.[۴۱]حمدالله مستوفی درقرن هفتم اعتقاد داشته که طوایف لک ازکردستان سوریه کنونی کوچ کردهاند و این نظریه را میتوان به علت شباهت زبان لکی اصیل با هورامی و کرمانجی تصدیق کرد.[۴۲] چنین به نظر میرسد که روند اخذ هویت کردی که از سدهها پیش مردم گوران مناطق اردلان (به مرکزیت سنندج) و سرزمین کرمانشاه دربر گرفت،[۴۳] در منطقه لکنشین تکمیل نشده و باعث مناقشهآمیز بودن موضوع تعلق قومیتی لکها شدهاست.نتیجتاً چنین به نظر میرسد که لکی از هر دو زبان کردیتبار و لریتبار عناصری داراست.[۴۳][۴۴][۴۵] لکهای پیشکوه قویاً خود را لر میدانند و لکهای پشتکوه پیوندهای قوی فرهنگی هم با لرها و هم با کردها نشان میدهند.[۴۶]
۷۰ درصد واژگان لکی با زبان فارسی مشترک است. ۷۸ درصد با لری خرمآبادی و ۶۹ درصد با لری شمالی.[۴۷]
مقایسه زبانهای لکی با دیگر زبانها. به عنوان مثال:
در زبان فارسی: بیا به خانه برویم
در زبان لری: بیا رویم (رهیم) و مال
در زبان کردی: بو بچیمه مال
در زبان لکی: بوری بچیمه مال.
برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی-لری-کردی در میان لری و کردی گورانی قرار دادهاند.[۴۸][۴۹][۵۰] اتنولوگ لکی را در دسته لری ودر زیرشاخه چهارم زبان کردی قرارداده است.[۵۱]
ماری شیل محقق انگلیسی لکها را بعنوان قومی مستقل در کنار لرها و کردها معرفی کردهاست.[۵۲]
"معین الدین نطنزی" مؤلف کتاب منتخبالتواریخ به سال ۸۱۶ هجری لکها را یکی از طوایف اصلی قوم لر میداند و مینویسد: چون قوم لر در آن موضع (مانرود) بسیار شدند و بعد از آن هر قبیله به جهت علفخواری (چرای احشام) رو به موضعی نهادند، بعضی به لقب و بعضی به اسم موضعی که قرار گرفتند نام قبیله بدان مشهور شد، مثل روزبهانی، فضلی، داود عباسی، ایازکی، عبدالمالکی و ابوالعباسی که به نام پدر موسوم اند و سلوزی، جنگروی، لک، هسته، کوشکی، کارند، سنوبدی، الانی، زخوارکی، زنگنه، براوند (بیرانوند)، مانکرهای، رازی، سلگی و جودکی که به اسم مواضع خود مشهورند.[۵۳]
نظریه کردیتبار
دانشنامه جهان اسلام مردم لک را کرد تبار معرفی میکند[۵۴][۵۵][۵۶]
لکها جنوبیترین گروه از طوایف کرد ایران هستند.[۵۷][۵۸][۵۹] دانشنامه جهان اسلام لکها را جنوبیترین طوایف کرد دانستهاست.[۶۰]حمدالله مستوفی درقرن هفتم اعتقاد داشته که طوایف لک ازکردستان سوریه کنونی کوچ کردهاند واین نظریه را میتوان به علت شباهت زبان لکی اصیل با هورامی و کرمانجی تصدیق کرد.[۴۲] در شرفنامه شرف خان بدلیسی (تاریخنویس کُرد) لکها به عنوان قبیلهای از کردها معرفی شدهاست.[۶۱]ولادیمیر مینورسکی معتقد است لکها قبایلی از کردها بودهاند که به سکونتگاه فعلی خود کوچ کرده و در اثر همزیستی با مردمان بومی فرایند ادغام فرهنگی و قومی میان لکها و بومیان صورت گرفتهاست.[۶۲]
از این نظر در بسیاری از مواقع لکها با همسایگان خود به خصوص در جنوب و به خصوص با لرها اشتباه گرفته میشوند. این در حالی است که زبان لکی با لری متفاوت است.[۶۲] برخی از مسافرانی که از لرستان دیدن کردهاند در توصیف لکها و لرها، لکها را با قد بلندتر و زنان آنان را زیباتر از زنان لر معرفی میکنند و اینکه چنین دیدگاهی بتواند از نظر فیزیولوژیکی و دلیلی بر مهاجر بودن لکها باشد بهطور کامل مورد تأیید نیست.[۶۲]
در جدول مقاله عشایر دانشنامه ایرانیکا به ترکیب بندی قومی و برخی از نظریات محققان بزرگ جهان در مورد تخمین جمعیتی ایلات ایران در قرن نوزدهم اشاره میکند که در آن محققان بزرگی مانند لرد کرزن، زولتاریو، شیندلر و… لکها را در مجموعه کردها و جدا از لرها آوردهاند.[۶۳] هنری راولینسون میگوید: گروه زیادی از کردها در لرستان زندگی میکنند، این طوایف لک بیشتر در شمال لرستان هستند.[۶۴] دهخدا در مورد لکها میگوید: کردهای لکی در لرستان ساکن و خوش هیکل و تنومندند. رنگ آنها گندمی و مویشان سیاه یا خرمایی تیره است.[۶۵] همچنین دهخدا لکها را از ایلات کرد بهشمار آوردهاست.[۶۶] در کتاب دانشنامه جهان اسلام آمدهاست که: در لرستان قدیم برخی اقوام کرد (قبایل لک درشمال وهمچنین فیلیها وایل محکی) زندگی میکنند.[۶۷]
و. دیتل کردشناس روس، بر اساس اسناد تاریخی مربوط به نیمهٔ قرن نوزدهم لکها و کردهای گوران را یکی دانسته، ولی همزمان میگوید که لکها به دلیل جدا افتادن از گورانها به تدریج نامهای عشیرهای، زبان و آداب نیاکان خود را از دست میدهند.[۶۸]پ. لرخ نیز لکها را کرد دانسته و مینویسد: «تیرههای بسیاری از کردان، خویشتن را لک مینامند و به زبانی سخن میگویند که با گویش لری تفاوت دارد».[۶۸]
نظریه لریتبار
در گزارشی که برای دولت قاجار در سال ۱۲۱۵ شمسی به منظور سنجیدن درآمد و مالیات قوای نظامی منطقهای جمعآوری شده، ایلات ایران را در دو گروه طبقهبندی کردند، گروه ایرانیتبار و گروه غیرایرانی که گروه ایرانی را به دو بخش تقسیم کرده شامل عشایر کرد و عشایر لر و بخش اول که شامل عشایر لر میباشد به چهار بخش مردم لک یا طایفه زند و بختیاری و ممسنی و فیلی تقسیم میشود. عشایر فیلی در نزدیکی خرمآباد، که بخشهایی از آن بهطور فصلی به جایی با فاصله سه روز پیادهروی تا بغداد مهاجرت کردند.[۶۳]
زینالعابدین شیروانی نویسنده کتاب تاریخی بستانالسیاحه در سدهٔ نوزدهم، لکها به عنوان یکی از ایلهای لر مینامد.[۶۹] در دوران معاصر نیز ح. ایزدپناه نویسنده فرهنگ لکی، کرد دانستن لکها را یک «سوءتفاهم» و ناشی از استفاده واژه کرد از قدیم در معنی مردمان کوچنشین ایرانیتبار در سراسر منطقه میداند.[۷۰]
اسکندر بیک ترکمان مورخ دوران صفویه در جلد اول کتاب عالم آرای عباسی لکها را لر و مناطق لکنشین را جزء لرستان و لر کوچک ذکر میکند، او مینویسد:
مجملآ طوایف لر کوچک که در ولایت خرمآباد، خاوه، الشتر، صدمره و هندمین اقامت دارند از قدیمالایام به تشیع فطری و ولای اهل بیت و طیبین و طاهرین موصوفند و مؤلف نزهت القلوب به شرح قصبات و مواضع لر کوچک را به تفصیل مرقوم نساخته آنچه معلوم ذره حقیر گشته ولایت مذکور بر جانب جنوبی عراق (ناحیهای در مرکز ایران) واقع گشته عرض آن یک طرف به ولایت همدان و قلمرو علیشکر متصل و طرف دیگر به الکاء خوزستان پیوسته طول آن از قصبه بروجرد تا بغداد و سایر محال عراق عرب قریب یکصد فرسخ است.[۷۱] در این کتاب مناطق اصلی لکنشین یعنی الشتر و خاوه که همان دلفان است از طوایف لر کوچک دانسته شده و با حدودی که برای ولایت لر کوچک مشخص شده یعنی از همدان تا خوزستان و از بروجرد تا بغداد؛ همه مناطق لک نشین جزء لر کوچک دانسته شدهاند.
میرزا محمد حسین مستوفی در رسالهٔ آمار مالی و نظامی ایران در سال ۱۱۲۸ در دوره صفویه، قوم لر را ایرانیالاصل دانسته و آنها را مشتمل بر چهار طایفه میداند: فیلی، لک، بختیاری و ممسنی.[۷۲] حمید ایزدپناه ادیب، شاعر و نویسنده لر تبار[۷۳][۷۴] در کتاب فرهنگ لری مینویسد: در لرستان دو گویش لکی در شمال و لری فیلی در جنوب، شرق و غرب تکلم میشود. وی لکی را یکی از گویشهای اصلی قوم لر میداند. او معتقد است که لکی با لری فیلی زمینههای دستور زبانی و واژههای مشترک زیاد دارد و تفاوت آنها تنها آوایی است. به نظر وی زبان لکی، زبان ادبی لری میباشد.[۷۵]
ایرج کاظمی دلفانی ادیب و نویسنده لرستانی که خود از لکزبانان دلفان است در کتاب مشاهیر لر گویش لکی را یکی از گویشهای مردمان لر زبان معرفی میکند.[۷۶]
سیامک موسوی در کتاب سوگسرایی و سوگخوانی در لرستان در تقسیمبندی زبان و گویش لرها مینویسد: لرها به گویش عمده لری، لکی و بختیاری صحبت میکنند.[۷۷]
سکندر اماناللهی نویسنده و انسانشناس، در کتاب قوم لر مینویسد:
گویش لکی جزو لری است که با گویشهای هورامی و کردی جنوبی همبستگی زیادی دارد.[۷۸]
رحیمی عثمانوندی که خود از لکهای هلشیِ (فیروزآباد) کرمانشاه است[نیازمند منبع] در کتاب بومیان دره مهرگان مینویسد: لکها در فرهنگ و منشهای تباری با لر همانند و در تمام وجوه اعتقادی و کنشهای فرهنگی و بومی با یکدیگر همسان و همانندند و تنها از حیث گویش تفاوتهایی با هم دارند.[۷۹]
علیمردان عسگری عالم مؤلف کتابهای ادبیات شفاهی قوم لر و فرهنگ واژگان لری که خود از لکهای الشتر است لکها را شاخهای از قوم لر دانسته و مدعیاست پیشتاز عرصه شعر و ادب در غرب کشور هستند. وی واژههای لکی و فیلی را تحت عنوان فرهنگ واژگان لری گردآوری کردهاست و قسمت عمدهای از کتاب ادبیات شفاهی لر زبانان را به ادبیات لکی اختصاص دادهاست.[۸۰]ملا منوچهر کولیوند شاعر لک در شعری بدین مضمون خود را لر معرفی میکند.[نیازمند منبع]
گفت کی لر بچه گر من در برویت واکنم
در بر اهل نهاوند خویش را رسوا کنم
کتاب شاهنامه لکی که به دستور رستم شاه عباسی اتابک لرستان سروده شدهاست این نظریه که لکها در زمان صفویه به درون خاک لرستان مهاجرت کردهاند را مورد تردید قرار میدهد.[۸۱]
اسفندیار غنضفری امرایی (گردآورندهٔ دیوان ملا پریشان) معتقد است که ملا پریشان لرستانی شاعر لک که در قرن هشتم هجری میزیسته در این بیت خود را لر معرفی میکند:[۸۲]
رومن گیرشمن باستانشناس معروف فرانسوی لکها را بعنوان قومی مستقل و قدیمی معرفی میکند. گیرشمن لکها را از نژاد سکاها میداند.[۸۴]
دکتر داود داوودی در کتاب لک و لکستان از نگاه مستشرقان قرن هفده تا نیمهی قرن بیست میلادی صفحه ی 91 آورده اند که یکی از نام های قدیمی این قوم لِگLeg بوده است . [۸۵]لگیها قومی ایرانیتبار و سکایی بودند که در جنوب غربی ساحل دریای خزر سکونت داشتند.[۸۶]پیتر کارلوویچ اوسْلار، لاکهای باستانی را با لزگیهای امروزی یکی میداند.او در کتاب قوم نگاری و زبانشناسی قفقاز آورده است: لزگیها، لگیها، لاکها نام خود را به رشته کوهی که حوضه رود کورا را از حوضه رود ریونی جدا میکند، دادند. کولخیس (ناحیتی در غرب گرجستان) گاهی اوقات توسط شاعران لیگستیکا (Ligistika)، کشور لگها (leagues) نامیده میشد. به احتمال زیاد لگهایی که هرودوت از آنها صحبت میکند، مردم لزگی بودهاند. با توجه به دانشنامه افرون و بروکهاوس، که در اواخر قرن ۱۹ اوایل قرن ۲۰ منتشر شد، لاکها در اواخر قرن هشتم (VIII) همان لگیهای کلاسیک (Λήγες) هستند.[۸۷] برای مطالعه بیشتر : لاک ها
اردشیر سگوند، ایل سکوند یا سگوند که سرزمینی به نام سکاوند سکنی دارند را منوسب به قوم سکا دانسته است [۸۸]فرهاد چگنی، ایل سگوند را بخشی از ایل باجلان یا باجولوند ذکر کرده است .[۸۹] اسکینی نام طایفه ای از ایل بیرانوند است.ایل بیرانوند به دو شاخه اصلی آلاینان و دشائینان تقسیم میشود.[۹۰][۹۱] زرینکوب ایل ساکی را که از ایلات بزرگ غرب این بشمار می رود را از سکا ها دانسته است.[۹۲]
مطابق منابع کهن آشوری و یونانی، سیمریان یا کیمریان اعم از کیمریان کردوخی و کپادوکی رعایای سکاییان پادشاهی شمال دریای سیاه یعنی اسکیتان[۹۳] بهشمار میآمدهاند و در اثر فشار همینان از سرزمینهای خود در شمال دریای سیاه به کوهستانهای شمال عراق و کوهستان زاگرس و کاپادوکیهٔ آناتولی مهاجرت نمودهاند.[۹۴]سکونخا پیشوای سیمریان دوره هخامنشی بود که در کتیبه ی بیستون در مقابل داریوش به زنجیر کشیده شدهاست.
پروفسور رودیگر اشمیت در کتاب راهنمای زبانهای ایرانی لکی را یکی از زبانهای کردی معرفی میکند.[۹۵][۹۶] ویلیام فرالی لکی را شاخهای از زبان لری میداند.[۹۷]
برخی لکی را در شاخه گویشهای جنوبی کردی طبقهبندی میکنند.[۹۸][۹۹][۱۰۰][۱۰۱] اتنولوگ آن را یک زیرشاخه چهارم کردی طبقهبندی میکند.[۱۰۲] اسکار مان معتقد بود لکی تنها تفاوتهای ناچیزی با سایر گویشهای کردی جنوبی دارد؛ بنابراین وی لکی را با سایر گویشهای جنوبی زبان کردی در خانهای به نام لکی دستهبندی کردهاست.[۶۲][۶۲] بعد از تحقیقات اسکار مان و کارل هادانک همهٔ زبان شناسان و برخی از دانشمندان دیگر زبان لکی را درشاخهٔ شمال غربی زبانهای ایرانی قرار دادند. و به تازگی برخی از زبانشناسان بر اساس یک رویکرد علمی جدید که آغاز کردهاند بهطور کلی در مورد این شیوهٔ طبقهبندی که لکی یکی از زبانهای کردی یا گویشی از زبان کردی است شک دارند.[۱۰۳]محمد دبیرمقدم در کتاب ردهشناسی زبانهای ایرانی لکی را به عنوان زبانی مستقل طبقهبندی کردهاست. وی در این پژوهش بر لهجه دلفان و کوهدشت متمرکز بودهاست.[۱۰۴]فرامرز شهسواری زبان لکی را یک شاخه مستقل زبانهای ایرانی در گروه شمال غربی و جدا از کُردی و لُری میداند.[۱۰۵][۱۰۶] احسان یارشاطر در کتاب زبانها و لهجههای ایرانی، لکی را یکی از گویشهای زبان لری میداند.[۱۰۷] در کتاب فرهنگ و واژهنامه لکی کیان به نقل از کتاب جغرافیای نظامی ایران آمده: «زبان لکی از زبانهای فارسی قدیم ایران میباشد که به علت کوهستانی بودن جایگاه آن مردم، از نفوذ واژههای بیگانه محفوظ ماندهاست.»[۱۰۸] راولینسون نیز، زبان لکی را مشتق شده از فارسی باستان میداند.[۱۰۹] مهرداد ایزدی و نادر انتصار زبان لکی را یکی از گویشهای اصلی زبان گورانی میدانند.[۱۱۰][۱۱۱]
زبان لکی به درخواست میراث فرهنگی استان لرستان به عنوان یک زبان مستقل ایرانی در مرداد ماه ۱۳۹۶ ثبت ناملموس ملی شد.[۱۱۲][۱۱۳]
هیچ سرشماری قابل اعتمادی از جمعیت لکها در دست نیست. در یک مطالعه در سال ۱۹۹۲ میلادی جمعیت لکها یک و نیم میلیون نفر برآورد شدهاست (بر پایه مهرداد ایزدی). از آنجا که لکها ۳۰ تا ۴۰ درصد جمعیت چهار استان را تشکیل میدهند، جمعیت آنها در سال ۲۰۰۹ میبایستی بیش از ۲ میلیون نفر باشد. بر پایهٔ گفتهٔ رحیم عثمانی بیش از ۶۵ درصد از جمعیت استان لرستان را لکها تشکیل میدهند. همچنین مناطق لکنشین زیادی هم در کشورهای همسایه وجود دارد.[۶۲]
به نظر میرسد که بررسیهای انجام شده از جمعیت مردم لک دقیق نمیباشد. دانشنامه اتنولوگ تعداد گویشواران لک را ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ در (سال ۲۰۱۴) میداند.[۱۱۴]
لباس لکی (به لکی: پِرتال لَکی) لباس سنتی لکی برگرفته از فرهنگ، دین و… مردمان لک در گذشته و حال است؛ و از نمادهای مهم مردم لک میباشد. کاربرد این پوشاک در بین مردم لک به قدری فراگیر بودهاست که اشعاری هم به این مضمون سرودهاند. این لباس بر حسب شغل و فصلهای سال و سن افراد دچار دگرگونی میشود.[۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷][۱۱۸]
لکها در مناطق غربی و شمالی استان لرستان، شرق استان کرمانشاه، جنوب شرقی استان ایلام و جنوب و شرق استان همدان وهمچنین بخشهایی از عراق ساکن هستند.[۱][۱۱۹]لغتنامه دهخدا لکها را ساکن کرمانشاه، همدان، اصفهان و کردستان معرفی میکند.[۱۲۰]دانشنامه ایرانیکا در مقاله عشایر ایران سکونتگاه لکها را عراق عجم در مناطق کوهستانی غرب و جنوب غرب ایران معرفی میکند. ایرانیکا در ادامه منطقه بخش طرهان، شهرستان کوهدشت، بخشهایی از شهرستان خرمآباد و مناطق بین رودخانه کشکان و سیمره را به عنوان سکونتگاه مردم لک معرفی میکند.[۱۲۱] دانشنامه جهان اسلام در توصیف سکونتگاه مردم لک شهرستان دلفان، شهرستان سلسله بخش طرهان، منطقه بالاگریوه، شهرستان خرمآباد و بهطور کلی غرب و شمال غربی استان لرستان را سکونتگاه مردم لک معرفی میکند.[۱۲۲]
سازمان امور عشایری ایران سرزمین محل سکونت مردم لک را اینگونه توصیف میکند:
ایلات و طوایف لک در شمال و شمال غربی لرستان سکونت دارند و سرزمین لک نشین به صورت خط منحنی در درههای رودخانه سیمره میان بروجرد، نهاوند، خرمآباد، کرمانشاه و ایلام قرار گرفتهاست.[۱۲۳]
در تاریخهای گذشتگان از جمله تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی از شانزده ولایت به عنوان کردستان یاد شدهاست. حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری نخستین کسی بود که اسم کردستان و شانزده ولایت آن را آوردهاست:[۱۲۴]
کردستان و آن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عرب و خوزستان و عراق عجم و آذربایجان و دیاربکر پیوستهاست. آلانی، الیشتر، بهار، خفتیان، دربند، تاج خاتون، دربند رنگی، دزبیل، دینور، سلطان آباد، چمچمال، شهر زور، کرمانشاه (قرمیسین) هرسین، وسطام
برخی از صنایع دستی مردم لک
سیاه چادر بافی عشایر :سیاهچادر که در زبان لکی، «داووار» یا «سێاه ماڵ» گفته میشود و قدمت آن به هزارههای قبل از میلاد بر میگردد. سیاه چادر نوعی چادر است که ازموی بز سیاه و توسط زنان عشایر بافته میشود. عشایر در کوچهای ییلاق و قشلاق برای اقامت خود معمولاً در زیر این سیاه چادرها زندگی و استراحت میکنند.[۱۲۵][۱۲۶]
گلیم بافی : از جمله معروفترین مناطق گلیمبافی شهرستان هرسین است که گلیمهای آن شهرت فراوانی دارد. گلیم دست بافتهای ساده است از (تار پنبه یا پشم) و پود (پشم) که معمولاً از پشم حیوانات اهلی بر دار افراشته بافته شده که هر منطقه طرح مختص به خود را داراست و عموماً به عنوان فرش کاربرد داشتهاست. ممکن است بافت گلیم با تغییراتی کاربردهای دیگری غیر از فرش در بین عشایر داشته باشد: از جمله نمک دان، جل اسب، نوار چادر.[۱۲۷][۱۲۸]
ادبیات
از ویژگیهای لکها، داشتن فرهنگ غنی مکتوب است. برخی آثار سرایندگان لک در تذکره به همت اسفندیار خان غضنفری تحت عنوان «گلزار ادب لرستان» گردآوری شدهاست.[۱۲۹] شاعران برجستهای از حوزه کولیوند (الشتر) مانند ملا پریشان، ملا منوچهر کولیوند شعرهایی به این زبان سرودهاند.
یکی مهمترین و گرانترین آثار ادبی زبان لکی را میتوان شاهنامه لکی دانست؛ که به همت حمید ایزدپناه گردآوری شدهاست.[۱۳۰]
↑عبدالله شهبازی. مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر. تهران: ۱۳۶۹ ص. ۶۷
↑نظنزی، معین الدین (۱۳۸۷). منتخب التواریخ معینی. قم: تبیان.
↑pettiest meerza This class of persons besides being the most dissolute and extortionate of all Persia are withdrawn from their proper sphere of artisans and peasants Their payment too falls on the people Their masters seldom give them wages and they remunerate them by letting them loose on the population as mohessils Note on Tribes Tribes and races Leks and Koords Arabs Decline of the tribe system Enumeration of tribes Persia is overrun with tribes If both the wandering and the stationary clans be taken into calculation it may be questioned if the eels do not equal in number the other portion of the inhabitants of that country
↑The tribes are divided into three races Toorks Leks and Arabs The first are the invaders from Toorkistan who from time immemorial have established themselves in Persia and who still preserve their language The Leks form the clans of genuine Persian blood such as the Loors Bekhtiarees &c To them might be added the Koords as members of the Persian family but their numbers in the dominions of the Shah are comparatively few the greater part of that widely spread people being attached to Turkey Collectively the Koords are so numerous that they might be regarded as a nation divided into distinct tribes Who are the Leks and who are the Koords This inquiry I cannot solve I never met any one in Persia either eel or moolla who could give the least elucidation of this question All they could say was that both these races were Foors e kadeem old Persians They both speak dialects the greater part of which is Persian bearing a strong resemblance to the colloquial language of the present day divested of its large Arabic mixture These dialects are not perfectly alike though it is said that Leks and Koords are able to comprehend each other One would be disposed to consider them as belonging to the same stock did they not both disavow the connection A Lek will admit that a Koord like himself is an old Persian but he denies that the families are identical and a Board views the question in the same light
↑هنری، فیلد (1343). مردمشناسی ایران. تهران: انتشارات کتابخانه ابن سینا. ص. صفحه ۲۰۹. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑هنری، فیلد (1343). مردمشناسی ایران. تهران: انتشارات کتابخانه ابن سینا. ص. صفحه ۲۱۷. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑I Die Pischkuh 38 0V Familien bestehen aus 4 Tribus Unterabthei Fa n ienz hi ingeii Sommer und Win 1 Dilfun 15 00 6 terlager s bei Rawlinson 2 Silasila 15 3 l st p 107 meist un 3 Wala Giriva 6 4 bekannte Ortsnamen 4 A malah 200 9 z diese letzteren sind Dil Nischin welche zu Khorramabad Kronland bebauen auch zu Seimarrah Ferhan Kuhdascht sie wandern nicht mehr II Die Puschtikuh 12 00 Familien gehören zu einem TribuS den Faili in 5 Abtheilungen Abhängig von ihnen sind 6 die Bajilan und 7 Bairanawand 4500 Familien und 8 dieHulilani 1500 Familien welche letzteren in den Umgebungen von Kermanschah Hausen und dem Gouvernement 500 Mann Fußvolk stellen 216 West Asien II Abtheilung IV Abschnitt 19
↑عبدالله شهبازی. مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر. تهران: ۱۳۶۹ ص. ۱۳۴
↑«لر». لغتنامه دهخدا. دریافتشده در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۴.
↑Richard Frye,"The Golden age of Persia", Phoneix Press, 1975. Second Impression December 2003. pp 111: "Tribes always have been a feature of Persian history, but the sources are extremly scant in reference to them since they did not 'make' history. The general designation 'Kurd' is found in many Arabic sources, as well as in Pahlavi book on the deeds of Ardashir the first Sassanian ruler, for all nomads no matter whether they were linguistically connected to the Kurds of today or not.
The population of Luristan, for example, was considered to be Kurdish, as were tribes in Kuhistan and Baluchis in Kirman"
↑Wladimir Iwanov:"The term Kurd in the middle ages was applied to all nomads of Iranian origin".(Wladimir Ivanon, "The Gabrdi dialect spoken by the Zoroastrians of Persia", Published by G. Bardim 1940. pg 42(
↑David Mackenzie: "If we take a leap forward to the Arab conquest we find that the name Kurd has taken a new meaning becoming practically synonmous with 'nomad', if nothing more pejorative" D.N. Mackenzie, "The Origin of Kurdish", Transactions of Philological Society, 1961, pp 68-86
↑Martin van Bruinessen, "The ethnic identity of the Kurds", in: Ethnic groups in the Republic of Turkey, compiled and edited by Peter Alford Andrews with Rüdiger Benninghaus [=Beihefte zum Tübinger Atlas des Vorderen Orients, Reihe B, Nr.60].
Wiesbaden: Dr. Ludwich Reichert, 1989, pp. 613-21. excerpt: "The ethnic label "Kurd" is first encountered in Arabic sources from the first centuries of the Islamic era; it seemed to refer to a specific variety of pastoral nomadism, and possibly to a set of political units, rather than to a linguistic group: once or twice, "Arabic Kurds" are mentioned. By the 10th century, the term appears to denote nomadic and/or transhumant groups speaking an Iranian language and mainly inhabiting the mountainous areas to the South of Lake Van and Lake Urmia, with some offshoots in the Caucasus...If there was a Kurdish speaking subjected peasantry at that time, the term was not yet used to include them."
↑V. Minorsky, Encyclopedia of Islam: "We thus find that about the period of the Arab conquest a single ethnic term Kurd (plur. Akrād) was beginning to be applied to an amalgamation of Iranian or iranicised tribes. , "Kurds" in Encyclopaedia of Islam". Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill Online. accessed 2007.
↑Richard Frye,"The Golden age of Persia", Phoneix Press, 1975. Second Impression December 2003. pp 111: "Tribes always have been a feature of Persian history, but the sources are extremly scant in reference to them since they did not 'make' history. The general designation 'Kurd' is found in many Arabic sources, as well as in Pahlavi book on the deeds of Ardashir the first Sassanian ruler, for all nomads no matter whether they were linguistically connected to the Kurds of today or not. The population of Luristan, for example, was considered to be Kurdish, as were tribes in Kuhistan and Baluchis in Kirman"
↑G. Asatrian, Prolegomena to the Study of the Kurds, Iran and the Caucasus, Vol.13, pp.1-58, 2009.
It seems, the social aspect
of the term Kurd was prevalent even in the times of Sharaf Khan (16th
century), who used the yefe-ye akrd (“race of Kurds”) to imply ethnic
groups of different kinds but with similar lifestyles and social and economic
setups. The Kurds, according to him, “are of four kinds (qism),
and their language(s) and habits are different from each other: first, the
Kurmn; second, the Lur; third, the Kalhor; [and] fourth, the Grn”
(Scheref 1862: 13). One thing, however, is certain: the process of the
evolution of this social term into an ethnonym took, no doubt, a long
time-span (see Graph 1), going through different peripeteia of semantic
crystallisation and choice of the relevant denotatum or referent
[۱]
↑ ۴۲٫۰۴۲٫۱به نقل از محمدعلی سلطانی، ایلات و طوایف کرمانشاهان، جلد۲، صفحهٔ ۶۴۹
↑ ۴۳٫۰۴۳٫۱آکوپوف، گ.ب. حصارف، م.ا. ترجمه سیروس ایزدی، کردان گوران، مسئله کرد در ترکیه: از آغاز جنبش کمالیان تا کنفرانس لوزان، تهران: انتشارات زوار، ۱۳۸۶/۲۰۰۷، صص۸۸–۹۱.
↑شیل، ماری. نظری اجمالی بر آداب و زندگی ایرانیان. لندن: ۱۸۵۱
↑نطنزی، معین الدین (1336). منتخب التواریخ. تهران: انتشارات خیام. ص. ۵۳. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑Author(s): Minorsky, V. 1. The most southern group of Kurd tribes in Persia. According to Zayn al-ʿĀbidīn, their name (Läk, often Läkk) is explained by the Persian word läk (100,000), which is said to have been the original number of families of Lak. The group is of importance in that the Zand dynasty arose from it. The Lak now living in northern Luristān [q.v.] are sometimes confused with the Lur (Zayn al-ʿĀbidīn), whom they resemble from the somatic and ethnic point of view. The facts of history, however, show that the Lak have immigrated to their present settlements from lan… Source: Encyclopaedia of Islam, Second Edition
↑ ۶۲٫۰۶۲٫۱۶۲٫۲۶۲٫۳۶۲٫۴۶۲٫۵۶۲٫۶۶۲٫۷خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب <ref> غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام lak-tribe وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
↑the encyclopaedia of islam by sir h.a.r.gibb,volume v،page823
↑ ۶۸٫۰۶۸٫۱آکوپف، گ.ب. ۱۳۸۶. کردان گوران، ترجمهٔ سیروس ایزدی، در کردان گوران و مسئلهٔ کرد در ترکیه: از آغاز جنبش کمالیان تا کنفرانس لوزان، تهران: زوّار، چاپ اول، صص ۱۰۱–۳۷؛ ص ۹۳–۹۲. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام «آکوپف ۱» چندین بار با محتوای متفاوت تعریف شده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).
↑شیروانی، زینالعابدین، بستانالسیاحه، تهران: کتابخانهٔ سنایی، حدود ۱۹۸۰.
↑ایزدپناه، حمید (۱۳۶۷). فرهنگ لکی. تهران: مؤسسه فرهنگی جهانگیری. ص. ۱۰. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑ترکمان، اسکندر بیک (۱۳۵۰). عالم آرای عباسی. اصفهان: انتشارات امیر کبیر. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑افشار، ایرج. فرهنگ ایران زمین. تهران: انتشارات سخن. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑حمید ایزدپناه، پژوهشگر و شاعر لرستانی از طایفه ساکی، ٢٦ آبانماه ١٣١١ خورشیدی در خرمآباد دیده به جهان گشود
↑ایزدپناه، حمید (۱۳۴۸). فرهنگ لری. خرمآباد: انتشارات افلاک. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑کاطمی دلفانی، ایرج (1376). مشاهیر لر. خرمآباد: انتشارات افلاک. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑موسوی، سید سیامک (1380). سوگ سرایی و سوگ خوانی در لرستان. خرمآباد: انتشارات افلاک. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑اماناللهی بهاروند، اسکندر (۱۳۷۰). قوم لر. تهران: انتشارات آگاه. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑رحیمی عثمانوندی، رستم (1379). بومیان دره مهرگان. ماهیدشت: ماهیدشت. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑عسگری عالم، علیمردان (۱۳۸۸). ادبیات شفاهی قوم لر. تهران: انتشارات آرون. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑ایزدپناه، حمید (۱۳۸۴). شاهنامه لکی. تهران: انتشارات اساطیر. شابک۹۶۴–۳۳۱–۲۸۵–۲ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid character (کمک). تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑غضنفری امرایی، اسکندر. دیوان ملاپریشان لرستانی. شابک۲_۳۶_۲۷۰۷_۹۶۴_۹۷۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: invalid character (کمک). تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
↑البتهای شعر به معنی از لرها کوه حق پیدا نمیشود کجاست گنجینه کوها و معنی در خصوص تبار نیست
↑گیرشمن، رومن. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمه محمد معین. نگاه، تهران: ۱۳۸۸
↑داود داودی، مارسل اوت: لک و لکستان: از نگاه مستشرقان قرن هفده تا نیمهی قرن بیست میلادی . ص 91.
↑William J. Frawley, William Frawley, International Encyclopedia of Linguistics& 4-Volume Set, Volume 1, Oxford University Press, 2003, ISBN 978-0-19-513977-8, page. 310.
↑Windfuhr, G. (۲۰۰۹). The Iranian Languages, Routledge, p. ۵۸۷
↑Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) 2000.
↑Rüdiger Schmitt (Hg.): Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert) 1989.
↑"Laki". Ethnologue (به انگلیسی). Retrieved 2016-12-20.
↑عسکری عالم، علیمردان (۱۳۸۸، صفحه ۸۱). ادبیات شفاهی قوم لُر. آرون. تاریخ وارد شده در |سال= را بررسی کنید (کمک)
↑پهلوانی، لیلا (بهار ۱۳۹۲). مستندنگاری البسه محلی لرستان. اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان لرستان – معاونت صنایع دستی.
↑رشیدی مفرد، ناهید (تیر – مرداد ۱۳۸۵). گزارش تکمیلی مردم نگاری شهرستان الشتر. پژوهشکده مردمشناسی اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان لرستان.نگهداری یادکرد:فرمت پارامتر تاریخ (رده)
↑مهدی زینی. «پوشش سنتی مردم لک». بایگانیشده از اصلی در ۲۶ ژانویه ۲۰۲۱. دریافتشده در ۴ اکتبر ۲۰۲۱.