کشتار پلی‌تکنیک مونترآل

کشتار پلی‌تکنیک مونترآل (فرانسوی: tuerie de l'École polytechnique) که همچنین به عنوان «کشتار مونترآل» شناخته می‌شود، یک تیراندازی ضدزن بود که در ۶ دسامبر ۱۹۸۹ در مدرسه پلی‌تکنیک مونترآل در کبک اتفاق افتاد. چهارده زن کشته و ده زن و چهار مرد زخمی شدند.

عامل این حادثه، مارک لپین ۲۵ ساله بود که با یک تفنگ نیمه‌خودکار قانونی و یک چاقوی شکاری به مدرسه آمد. او در یک کلاس مهندسی مکانیک دانشجویان زن و مرد را از هم جدا کرد و از مردان خواست که کلاس را ترک کنند، سپس به همهٔ نه زنی که در کلاس بودند شلیک کرد و شش نفر را کشت. در حدود ۲۰ دقیقه بعد، او در راهروهای ساختمان، در کافه‌تریا و کلاس‌های دیگر به دنبال زنان می‌گشت. او به افراد بیشتری شلیک کرد و در مجموع ۱۴ زن را کشت، ۱۰ زن و چهار مرد را زخمی کرد، و سپس به زندگی خود خاتمه داد.

این کشتار اکنون به عنوان یک اقدام تروریستی زن‌ستیزانه تلقی می‌شود و نمایانگر خشونت گسترده علیه زنان در جامعه است. سالگرد این واقعه به عنوان «روز ملی یادبود و اقدام علیه خشونت علیه زنان» گرامی داشته می‌شود. تیرانداز اعلام کرده بود که با فمینیسم مخالف است؛ پس از این رویداد، مردم کانادا دربارهٔ انگیزه‌های او و اهمیت این واقعه به بحث پرداختند. برخی از تفسیرها بر این موضوع اشاره داشتند که او در کودکی مورد آزار قرار گرفته بود یا این که این اقدام او تنها نتیجهٔ جنون فردی بود و به مسائل اجتماعی گسترده‌تر مربوط نمی‌شد.

قانون‌گذاران کانادایی در پاسخ به این حادثه، قوانین سختگیرانه‌تری برای کنترل اسلحه تصویب کردند و مقامات اقدامات دیگری برای پایان دادن به خشونت علیه زنان انجام دادند. این کشتار منجر به تغییراتی در پروتکل‌های خدمات اورژانس برای تیراندازی‌ها شد؛ از جمله اینکه پلیس در همان لحظات اولیه برای کاهش تلفات مداخله کند. این تغییرات در حوادث تیراندازی بعدی در مونترآل و دیگر نقاط تأثیر مثبتی داشت و باعث کاهش تلفات شد. این کشتار تا سال ۲۰۲۰ و حملات نوا اسکوشیا که منجر به مرگ ۲۲ نفر شد، مرگبارترین تیراندازی دسته‌جمعی در کانادا بود.

سیر رویدادها

بعد از ساعت ۴ عصر ۶ دسامبر ۱۹۸۹، مارک لپین به ساختمان مدرسه پلی‌تکنیک مونترآل، که یک مدرسه مهندسی وابسته به دانشگاه مونترآل است، وارد شد. او مسلح به یک تفنگ "روگر مینی-۱۴" و یک چاقوی شکاری بود. کمتر از یک ماه قبل، در ۲۱ نوامبر، این اسلحه را به‌طور قانونی از فروشگاهی در مونترآل خریداری کرده بود و گفته بود که قصد شکار حیوانات کوچک دارد. تحقیقات نشان داد که او در هفته‌های منتهی به ۶ دسامبر، حداقل هفت بار در داخل و اطراف ساختمان مدرسه پلی‌تکنیک دیده شده بود.

تیرانداز برای مدتی در دفتر ثبت‌نام واقع در طبقه دوم نشست. او با کسی صحبت نکرد، هرچند یکی از کارکنان از او پرسید که آیا می‌تواند کمکی به او کند. او دفتر را ترک کرد و در بخش‌های دیگری از ساختمان دیده شد تا این که حدود ساعت ۵:۱۰ وارد یک کلاس مهندسی مکانیک در طبقه دوم شد که تقریباً شصت دانشجو داشت. پس از نزدیک شدن به دانشجویی که ارائه می‌داد، از همه خواست همه چیز را متوقف کنند و دانشجویان زن و مرد را در دو سمت کلاس جدا کرد. در ابتدا کسی حرکت نکرد چون فکر می‌کردند این شوخی است، اما او یک تیر به سقف شلیک کرد.

پس از جدا کردن دانشجویان، لپین به حدود پنجاه مرد دستور داد که کلاس را ترک کنند. سپس از زنان پرسید که آیا می‌دانند چرا در آنجا هستند؛ یکی از دانشجویان پرسید او کیست. او گفت که با فمینیسم مبارزه می‌کند. یکی از دانشجویان به نام ناتالی پروو اعتراض کرد که آنها زنانی هستند که مهندسی می‌خوانند و نه فمینیست‌هایی که با مردان مبارزه می‌کنند یا برای اثبات برتری‌شان راهپیمایی کنند. او به دانشجویان شلیک کرد و از چپ به راست شش نفر را کشت: هلن کولگان، ناتالی کروتو، باربارا دینیو، آن-ماری لامه، سونیا پلتیه و آنی سنت-آرنولت، و سه نفر دیگر از جمله پروو را زخمی کرد.

تیرانداز به راهروی طبقه دوم ادامه داد و به سه دانشجو شلیک کرد و سپس وارد اتاق دیگری شد که دو بار تلاش کرد به یک دانشجوی زن شلیک کند. وقتی سلاحش از کار افتاد، وارد پلکان اضطراری شد و اسلحه خود را مجدداً بارگذاری کرد. او تلاش کرد به اتاق قبلی بازگردد، اما دانشجویان در را قفل کرده بودند و او موفق به باز کردن آن نشد، هرچند سه تیر به در شلیک کرد.

سپس به سایر دانشجویان در راهرو شلیک کرد و یک نفر را زخمی کرد و به دفتر خدمات مالی نزدیک شد. در آنجا از پشت پنجرهٔ در به مریس لگنییر شلیک کرد و او را کشت.

تیرانداز به کافه‌تریای طبقه اول که حدود ۱۰۰ نفر در آن جمع شده بودند، رفت. او به باربارا ماریا کلوزنیک، دانشجوی پرستاری نزدیک آشپزخانه‌ها شلیک کرد و او را زخمی کرد و جمعیت متفرق شد. با ورود به یک انباری در انتهای کافه‌تریا، تیرانداز آن-ماری ادوارد و ژنویو برژرون را که در حال پنهان شدن بودند، کشت. او به یک دانشجوی مرد و زن که زیر میز بودند دستور داد بیرون بیایند؛ آنها اطاعت کردند و او اجازه داد زنده بمانند.

تیرانداز سپس به طبقه سوم رفت و در راهرو به یک زن و دو مرد شلیک کرد و آنها را زخمی کرد. او وارد کلاس دیگری شد و به مردان گفت که «بیرون بروند» و به مریس لکیر که در جلوی کلاس ارائه می‌داد شلیک کرد و او را زخمی کرد. سپس به دانشجویان ردیف اول شلیک کرد و مود هاورنیک و میشل ریچارد که سعی داشتند از اتاق فرار کنند، کشته شدند. سایر دانشجویان زیر میزهایشان پناه گرفتند. تیرانداز سه دانشجوی زن دیگر را زخمی کرد و آنی تورکوت را کشت. سپس خشاب سلاحش را عوض کرد و به جلوی کلاس رفت و به تمام جهات شلیک کرد. مریس لکیر که زخمی شده بود، درخواست کمک کرد؛ تیرانداز او را با چاقوی شکاری سه بار زد و کشت. او کلاه خود را برداشت، کت خود را دور تفنگ پیچید و با گفتن «اوه لعنت»، به سر خود شلیک کرد و خودکشی کرد. حدود ۲۰ دقیقه از شروع حمله گذشته بود و حدود ۶۰ فشنگ استفاده‌نشده در جعبه‌هایی که با خود داشت باقی مانده بود.

پاسخ خدمات اضطراری

پاسخ اضطراری به تیراندازی‌ها به دلیل ناتوانی در حفاظت از دانشجویان و کارکنان به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. نگهبانان امنیتی مدرسه پلی‌تکنیک از نظر آموزش، سازمان‌دهی و تجهیزات ضعیف بودند. مشکلات ارتباطی در مرکز تماس ۹۱۱ موجب تأخیر در اعزام پلیس و آمبولانس‌ها شد و در ابتدا آنها به آدرس‌های اشتباهی هدایت شدند.

پلیس دچار بی‌نظمی و هماهنگی ضعیف بود. آنها ابتدا محیط اطراف ساختمان را محاصره کرده و منتظر ماندند تا وارد ساختمان شوند. در این مدت، تیرانداز چندین زن را کشت. سه تحقیق رسمی پاسخ اضطراری را به شدت محکوم کردند.

در پی تغییرات انجام‌شده در پروتکل‌های پاسخ اضطراری، نحوهٔ واکنش پلیس در تیراندازی‌های ۱۹۹۲ در دانشگاه کنکوردیا، تیراندازی کالج داوسون در سال ۲۰۰۶ و حملهٔ سال ۲۰۱۴ به تپهٔ پارلمان در اتاوا عموماً تحسین شد. در این حوادث، پلیس با سرعت و فوریت اقدام کرد و هماهنگی بهتر بین نهادهای پاسخ اضطراری به کاهش تلفات جانی کمک کرد.

پیامدها

در ۶ دسامبر ۱۹۸۹، پیر لکیر، مدیر روابط عمومی پلیس مونترآل، در خارج از ساختمان پلی‌تکنیک به خبرنگاران گزارش داد؛ اما هنگامی که وارد ساختمان شد، جسد دخترش مریس را در میان کشته‌شدگان یافت.

دولت‌های کبک و مونترآل سه روز عزای عمومی اعلام کردند. یک مراسم تشییع مشترک برای نه تن از زنان در کلیسای جامع نوتردام در ۱۱ دسامبر ۱۹۸۹ برگزار شد و ژان ساو، فرماندار کل، برایان مالرونی، نخست‌وزیر، رابرت بوراسا، نخست‌وزیر کبک، و ژان دوره، شهردار مونترآل، به همراه هزاران نفر دیگر در این مراسم حضور یافتند.

قربانیان

لپین ۱۴ زن (۱۲ دانشجوی مهندسی، یک دانشجوی پرستاری و یک کارمند دانشگاه) را کشت و ۱۴ نفر دیگر را زخمی کرد، که شامل ۱۰ زن و چهار مرد می‌شد.

- ژنویو برژرون (متولد ۱۹۶۸)، دانشجوی مهندسی عمران، ۲۱ ساله

- هلن کولگان (متولد ۱۹۶۶)، دانشجوی مهندسی مکانیک، ۲۳ ساله

- ناتالی کروتو (متولد ۱۹۶۶)، دانشجوی مهندسی مکانیک، ۲۳ ساله

- باربارا دینیو (متولد ۱۹۶۷)، دانشجوی مهندسی مکانیک، ۲۲ ساله

- آن-ماری ادوارد (متولد ۱۹۶۸)، دانشجوی مهندسی شیمی، ۲۱ ساله

- مود هاورنیک (متولد ۱۹۶۰)، دانشجوی مهندسی مواد، ۲۹ ساله

- مریس لگنییر (متولد ۱۹۶۴)، کارمند بخش مالی پلی‌تکنیک، ۲۵ ساله

- مریس لکیر (متولد ۱۹۶۶)، دانشجوی مهندسی مواد، ۲۳ ساله

- آن-ماری لامه (متولد ۱۹۶۷)، دانشجوی مهندسی مکانیک، ۲۲ ساله

- سونیا پلتیه (متولد ۱۹۶۱)، دانشجوی مهندسی مکانیک، ۲۸ ساله

- میشل ریچارد (متولد ۱۹۶۸)، دانشجوی مهندسی مواد، ۲۱ ساله

- آنی سنت-آرنولت (متولد ۱۹۶۶)، دانشجوی مهندسی مکانیک، ۲۳ ساله

- آنی تورکوت (متولد ۱۹۶۹)، دانشجوی مهندسی مواد، ۲۰ ساله

- باربارا کلوزنیک-ویدایویچ (متولد ۱۹۵۸)، دانشجوی پرستاری، ۳۱ ساله

یادبودها

- مدرسه پلی‌تکنیک یادبودی دایره‌ای روی دیوار بیرونی نصب کرده که نام تمام قربانیان کشته شده و تاریخ این کشتار بر آن نوشته شده است.

- انکلیو: بنای یادبود زنان در اتاوا یک بنای عمومی در پایتخت ملی کانادا است که به گرامیداشت زندگی زنان و دختران محلی که در بین سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ توسط مردان کشته شدند، اختصاص دارد. این بنا در پارک مینتو در نزدیکی خیابان الگین، اتاوا، انتاریو قرار دارد. این یادبود در سال ۱۹۹۲ توسط کمیتهٔ اقدام فوری زنان در واکنش به کشتار پلی‌تکنیک در ۶ دسامبر ۱۹۸۹ ساخته شد و مکانی برای برگزاری مراسم یادبود سالانه این حادثه است. این بنا به عنوان اعتراضی علیه خشونت‌های پدرسالارانه علیه زنان شناخته می‌شود.

- شهر ونکوور در بریتیش کلمبیا نیز یادبودی به یاد قربانیان کشتار سفارش داد که توسط بت آلبر ساخته و در یکی از پارک‌های شهر نصب شد.

عامل جنایت

مارک لپین (با نام اصلی گمیل رودریگ لیا گربی) فرزند مونیک لپین، یک راهبه سابق کاتولیک از کانادا فرانسوی و پدری الجزایری بود که مسلمان غیرعملگرا بود. او و خواهرش نادیا غسل تعمید کاتولیکی گرفتند اما آموزش مذهبی چندانی ندیدند. به گفته مادر در مقاله‌ای در سال ۲۰۰۶، پدر، که فروشنده صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک بود، زنان را برابر مردان نمی‌دانست. او نسبت به همسر و پسرش خشونت فیزیکی و لفظی داشت و از محبت بین آنها جلوگیری می‌کرد. زمانی که گمیل هفت ساله بود، والدینش از هم جدا شدند و پدرش به زودی تماس خود را با فرزندان قطع کرد. مادرش برای تأمین هزینه‌های خانواده به حرفه پرستاری بازگشت؛ و به دلیل شیفت‌های کاری، فرزندان او در طول هفته نزد دیگر خانواده‌ها زندگی می‌کردند.

در سن ۱۴ سالگی، گمیل نام خود را به «مارک لپین» تغییر داد و دلیل این تغییر را نفرت از پدرش اعلام کرد و نام خانوادگی مادرش را انتخاب کرد تا از پدرش فاصله بیشتری بگیرد. او در مدرسه و هنگام ورود به بزرگسالی با مشکلاتی مواجه بود.

لپین در زمستان ۱۹۸۰–۱۹۸۱ تلاش کرد به ارتش کانادا بپیوندد. طبق نامه خودکشی او که در روز حادثه روی بدنش پیدا شد، وی به دلیل «ضد اجتماعی بودن» رد شد.

شرح کوتاهی که پلیس روز بعد از قتل‌ها از او منتشر کرد، او را فردی باهوش اما مشکل‌دار توصیف می‌کرد. او نسبت به فمینیست‌ها، زنان شاغل و زنانی که در مشاغل مردانه به کار می‌پردازند (مانند پلیس) دیدگاه منفی داشت. او در سال ۱۹۸۲ وارد یک برنامه مقدماتی علوم در CEGEP (کالج) شد، اما پس از یک سال به یک برنامه فنی سه ساله در تکنولوژی الکترونیک تغییر رشته داد و این برنامه را در ترم آخر بدون هیچ توضیحی رها کرد. لپین در سال‌های ۱۹۸۶ و ۱۹۸۹ برای ورود به پلی‌تکنیک اقدام کرد اما دو درس CEGEP لازم برای پذیرش را کم داشت. او یکی از این دروس را در زمستان ۱۹۸۹ گذراند.

نامه خودکشی

در روز کشتار، لپین سه نامه نوشت: دو نامه را برای دوستانش فرستاد و یک نامه در جیب داخلی کت او پیدا شد. پلیس در روزهای پس از حادثه برخی از جزئیات این نامه خودکشی را فاش کرد، اما متن کامل آن را منتشر نکرد.

رسانه‌ها برای وادار کردن پلیس به انتشار این نامه خودکشی به پرونده دسترسی به اطلاعات متوسل شدند، اما موفق نشدند. یک سال پس از حملات، این بیانیه سه صفحه‌ای به خبرنگار و فمینیست فرانسین پلتیه درز پیدا کرد. این نامه شامل فهرستی از نام ۱۹ زن اهل کبک بود که لپین آنها را «فمینیست‌های افراطی» نامیده و به نظر می‌رسد قصد داشته آنها را به قتل برساند. این فهرست شامل پلتیه، یک رهبر اتحادیه، یک سیاستمدار، یک چهره تلویزیونی و شش افسر پلیس بود که فرد مسلح آنها را به دلیل بازی در تیم والیبال آماتوری می‌شناخت. این نامه (بدون فهرست زنان) در روزنامه La Presse که پلتیه در آن به عنوان ستون‌نویس فعالیت می‌کرد، منتشر شد.

در این نامه لو رفته، لپین نوشته بود که او منطقی است و فمینیست‌ها را مقصر نابودی زندگی خود می‌دانست. او از فمینیست‌ها عصبانی بود زیرا به دنبال تغییرات اجتماعی بودند که «امتیازات زن بودن را حفظ کرده و در عین حال در تلاش بودند که امتیازات مردان را نیز به‌دست آورند.» او به دنیس لورتی، یک سرجوخه نیروی مسلح کانادا که در تاریخ ۸ می ۱۹۸۴ در یک حمله مسلحانه به مجلس ملی کبک سه کارمند دولت را کشته و سیزده نفر دیگر را زخمی کرده بود، اشاره کرد. متن اصلی نامه به زبان فرانسوی و همچنین ترجمه انگلیسی آن در دسترس است.

جستجو برای یافتن دلایل

این کشتار کانادایی‌ها را به شدت شوکه کرد. مقامات دولتی و عدالت کیفری از این بیم داشتند که بحث‌های گسترده عمومی دربارهٔ این کشتار باعث درد و رنج خانواده‌ها و موجب افزایش خشونت‌های ضد فمینیستی شود. در نتیجه، آنها یک تحقیق عمومی انجام ندادند و نامه خودکشی لپین را منتشر نکردند. علاوه بر این، اگرچه یک تحقیق گسترده پلیسی دربارهٔ عامل و قتل‌ها صورت گرفت، اما گزارش نهایی آن منتشر نشد. پزشک قانونی مجاز بود که نسخه‌ای از آن را به‌عنوان منبع در تحقیقات خود داشته باشد. رسانه‌ها، دانشگاهیان، سازمان‌های زنان و خانواده‌های قربانیان به نبود تحقیقات عمومی و کمبود اطلاعات منتشر شده اعتراض کردند.

جنسیت قربانیان و همچنین اظهارات لپین در طول کشتار و در نامه خودکشی، منجر به این شد که این حمله به‌عنوان حمله‌ای ضد فمینیستی و نمونه‌ای از مسئله گسترده‌تر خشونت علیه زنان در جامعه کانادا تفسیر شود. در ابتدا، سیاستمداران و رسانه‌ها جنبه ضد فمینیستی این حمله را نادیده گرفتند. رهبران سیاسی مانند روبر بوراسا، کلود رایان، و ژاک پاریزو دربارهٔ «قربانیان» و «جوانان» صحبت کردند، نه دربارهٔ «زنان» یا «دختران». باربارا فروم، خبرنگار تلویزیونی، از تفسیر این کشتار به‌عنوان حمله‌ای ضد فمینیستی یا تنها خشونت علیه زنان پرهیز کرد. او معتقد بود که این تراژدی را با «ادعا کردن که این عمل فقط علیه یک گروه خاص بوده است»، کوچک می‌کنند.

همان‌طور که تیرانداز در نامه خودکشی خود پیش‌بینی کرده بود، برخی ناظران معتقد بودند که این حادثه، اقدامی جداگانه و ناشی از دیوانگی بود. یک روان‌پزشک به عنوان بخشی از تحقیقات پلیس، با خانواده و دوستان عامل حادثه مصاحبه کرد و نوشته‌های او را بررسی کرد. او اشاره کرد که فرد خاطی خودکشی را انگیزه اصلی خود تعریف کرده و یک روش خاص برای خودکشی انتخاب کرده است، یعنی کشتن دیگران قبل از خودکشی (استراتژی قتل‌عام/خودکشی)، که نشانه‌ای از یک اختلال شخصیتی جدی در نظر گرفته می‌شود. روانپزشکان دیگر بر رویدادهای آسیب‌زای دوران کودکی او تأکید کردند و پیشنهاد دادند که ضرباتی که در کودکی دریافت کرده ممکن است باعث آسیب مغزی شده باشد یا اینکه او روان‌پریش بوده و ارتباط خود را با واقعیت از دست داده است؛ زیرا در تلاش برای پاک کردن خاطرات یک پدر خشن (اما عمدتاً غایب) بود، در حالی که به‌طور ناخودآگاه با مردانگی خشنی که بر زنان تسلط داشت هم‌ذات‌پنداری می‌کرد. نظریه‌ای دیگر این بود که تجربیات آزاردهنده دوران کودکی او باعث شد که در مواجهه با شکست‌ها و طردهای زندگی بعدی، احساس قربانی‌شدن کند. مادرش این احتمال را مطرح کرد که شاید پسرش به دلیل سوءاستفاده‌ها و احساس ترک‌شدگی که در کودکی تجربه کرده بود، به اختلال دلبستگی دچار شده باشد.

دیگران اقدامات قاتل را نتیجه تغییرات اجتماعی می‌دانستند که به افزایش فقر، احساس ناتوانی، انزوای فردی و قطبی‌شدن بین مردان و زنان منجر شده بود. برخی با اشاره به علاقه فرد مسلح به فیلم‌های اکشن خشن، پیشنهاد کردند که خشونت در رسانه‌ها و جامعه ممکن است بر اعمال او تأثیر گذاشته باشد. پس از تیراندازی‌های کالج داوسون در سپتامبر ۲۰۰۶، ژان وونگ، ستون‌نویس روزنامه Globe and Mail، پیشنهاد کرد که لپین به‌عنوان فرزند یک مهاجر، ممکن است از جامعه کبک احساس بیگانگی کرده باشد؛ این اظهارنظر جنجال‌برانگیز شد زیرا کانادا تعداد زیادی مهاجر پذیرفته است.

با این حال، در سال‌های بعد، این حمله توسط افکار عمومی، دولت‌ها و رسانه‌ها به عنوان یک حمله زن‌ستیزانه به زنان و فمینیسم شناخته شد.

دانشمندان معتقدند که اقدامات فرد مسلح از زن‌ستیزی گسترده جامعه، از جمله تحمل خشونت علیه زنان سرچشمه گرفته است. جرم‌شناسان این کشتار را به عنوان نمونه‌ای از جنایت ناشی از نفرت یا تعصب علیه زنان می‌دانند، زیرا قربانیان صرفاً به دلیل عضویت در دسته «زنان» انتخاب شده بودند. زنان هدف، به‌نوعی نماد سایر زنان بودند. آنها این رویداد را به عنوان یک نوع قتل-خودکشی «کاذب-اجتماعی» و «شبه-کماندو» طبقه‌بندی می‌کنند، که در آن مرتکب یک گروه خاص را، اغلب در یک مکان عمومی، هدف قرار می‌دهد و قصد دارد در «یک اوج باشکوه» بمیرد.

افراد نزدیک به این حادثه نیز نظراتی داشتند: مادر لپین این گمان را مطرح کرد که شاید این حمله به‌طور نمادین متوجه خود او بوده، زیرا برخی ممکن بود او را به‌عنوان یک فمینیست طبقه‌بندی کنند چون او مادری مجرد و شاغل بود. ناتالی پرووست، بازمانده این حمله که در زمان و بعد از حادثه، فمینیست‌بودن خود را انکار کرده بود، بعداً این «عنوان زیبا» را برای خود پذیرفت. او همچنین اظهار داشت که این کشتار را به‌وضوح یک عمل ضد فمینیستی می‌دانسته است.

میراث

آسیب‌دیدگان و شاهدان بین کارکنان و دانشجویان دانشگاه با پیامدهای مختلفی از جمله عواقب جسمی، اجتماعی، وجودی، مالی و روانی مواجه شدند، از جمله اختلال استرس پس از سانحه (PTSD). حداقل دو دانشجو پس از این حادثه خودکشی کردند و یادداشت‌هایی به‌جا گذاشتند که تأیید می‌کرد مرگ آنها ناشی از distress ناشی از کشتار بود. نُه سال پس از این رویداد، بازماندگان گزارش دادند که هنوز تحت تأثیر تجربیات خود هستند، هرچند برخی از اثرات کاهش یافته بود.

اقدامات علیه خشونت علیه زنان

این کشتار جنبش زنان کانادا را به شدت فعال کرد و آنها به‌سرعت آن را به‌عنوان نمادی از خشونت علیه زنان تلقی کردند. جودی ربیک، فمینیست کانادایی، به یاد می‌آورد: «مرگ آن زنان جوان بی‌فایده نخواهد بود، ما قول دادیم. ما سوگواری خود را به سازماندهی برای پایان دادن به خشونت مردان علیه زنان تبدیل خواهیم کرد.»

در پاسخ به این کشتار، یک کمیته فرعی مجلس عوام دربارهٔ وضعیت زنان تشکیل شد. این کمیته گزارشی تحت عنوان «جنگ علیه زنان» در ژوئن ۱۹۹۱ منتشر کرد که مورد تأیید کمیته دائمی کامل قرار نگرفت. اما پس از توصیه‌های آن، دولت فدرال در اوت ۱۹۹۱ «پنل کانادایی دربارهٔ خشونت علیه زنان» را تأسیس کرد. این پنل در ژوئن ۱۹۹۳ گزارشی نهایی تحت عنوان «تغییر منظر: پایان دادن به خشونت – دستیابی به برابری» صادر کرد. پنل یک «طرح عمل ملی» دو وجهی شامل «طرح عمل برابری» و «سیاست عدم تحمل» را پیشنهاد کرد که به‌منظور افزایش برابری زنان و کاهش خشونت علیه زنان از طریق سیاست‌های دولتی طراحی شده بود. منتقدان پنل گفتند که این طرح نتوانست یک زمان‌بندی و استراتژی عملی برای اجرا ارائه دهد و با بیش از چهارصد توصیه، گزارش نهایی بسیار پراکنده بود تا تأثیرگذار باشد.

در کبک، اعضای خانواده قربانیان یک بنیاد برای حمایت از سازمان‌های مبارزه با خشونت، به‌ویژه خشونت علیه زنان، تشکیل دادند. این بنیاد در تمام سطوح جامعه ادامه پیدا کرده است. بازماندگان و بستگان آنها به صحبت دربارهٔ این مسئله ادامه داده‌اند. محققان مطالعات خود را در زمینه خشونت خانوادگی و خشونت علیه زنان افزایش دادند. در ۶ دسامبر ۱۹۹۵، دولت کبک «سیاست مداخله در خشونت زناشویی» را با هدف شناسایی، پیشگیری و پایان دادن به خشونت خانگی تصویب کرد.

کنترل اسلحه

این کشتار محرک بزرگی برای جنبش کنترل سلاح در کانادا بود. کمتر از یک هفته پس از این رویداد، دو استاد دانشگاه École Polytechnique یک طومار به دولت کانادا تهیه کردند و خواهان کنترل سختگیرانه‌تر اسلحه شدند؛ و بیش از نیم میلیون امضا جمع‌آوری شد. هایدی راتجن، دانشجویی که در یکی از کلاس‌های درس که لپین از آنجا عبور کرد، بود، با وندی کوکییر برای فشار به‌منظور ایجاد یک ثبت‌نام اسلحه و افزایش مقررات سلاح، «ائتلاف برای کنترل اسلحه» را سازماندهی کرد. سوزان لاپلانت-ادوارد و جیم ادوارد، والدین یکی از قربانیان، نیز به‌طور عمیق در این موضوع درگیر بودند.

فعالیت‌های آنها به همراه دیگران منجر به تصویب لایحه C-17 در سال ۱۹۹۲ و C-68، که به‌طور معمول به‌عنوان قانون اسلحه شناخته می‌شود، در سال ۱۹۹۵ شد که مقررات سخت‌گیرانه‌تری در زمینه کنترل سلاح را به ارمغان آورد. این مقررات جدید شامل الزامات آموزش برای مالکین سلاح، غربالگری متقاضیان سلاح، دوره انتظار ۲۸ روزه برای متقاضیان جدید، قوانین مربوط به ذخیره‌سازی سلاح و مهمات، ثبت‌نام تمامی سلاح‌ها، محدودیت ظرفیت مهمات برای سلاح‌های نیمه‌اتوماتیک مرکز آتش و محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های سلاح بود. در سال ۲۰۰۹، بازماندگان کشتار، خانواده‌هایشان و دانشجویان Polytechnique گذشته و حال با هم برای ایجاد PolySeSouvient گرد هم آمدند تا به اقدام‌های قانونی دولت محافظه‌کار استیون هارپر که هدف آن پایان دادن به ثبت‌نام سلاح‌ها بود، اعتراض کنند. ثبت‌نام سلاح‌های طولانی‌مدت در آوریل ۲۰۱۲ توسط دولت هارپر لغو شد، اما دولت کبک موفق به دریافت یک دستور موقت شد که از تخریب داده‌های ثبت‌نام سلاح‌های استان جلوگیری کند و ادامه ثبت‌نام سلاح‌های طولانی‌مدت در کبک را دستور داد. در مارس ۲۰۱۵، دیوان عالی کانادا علیه کبک حکم داد و اجازه تخریب تمامی داده‌های ثبت‌نام فدرال را صادر کرد، هرچند کبک ثبت‌نام سلاح‌های استانی خود را برای جایگزینی آن ایجاد کرد. از زمان تأسیس، PolySeSouvient، با ناتالی پرووست و هایدی راتجن به‌عنوان سخنگو، به فعالیت خود در لابی‌گری برای کنترل سلاح و ایمنی بیشتر در کبک و کانادا ادامه داده است. در سال ۲۰۱۸، دولت لیبرال جاستین ترودو لایحه C-71 را معرفی کرد که الزامات ثبت فروش سلاح‌ها را دوباره برقرار کرد، اما PolySeSouvient این مقررات پیشنهادی را به‌عنوان ناکارآمد و ناقص محکوم کرد. در سال ۲۰۲۰، پس از قتل‌عام در نوا اسکوشیا و با اشاره به کشتار École Polytechnique، ترودو ممنوعیتی بر حدود ۱۵۰۰ مدل از «سلاح‌های سبک حمله با درجه نظامی» اعلام کرد که شامل مدلی است که در کشتار مونترال استفاده شده بود. PolySeSouvient این خبر را خوش‌آمد گفت، اما احتمال وجود یک بند پدربزرگی برای سلاح‌ها را به‌عنوان خطری برای ایمنی عمومی مورد انتقاد قرار داد.

بحث و جدل

جنبش فمینیستی به‌خاطر تصاحب کشتار به‌عنوان نمادی از خشونت مردان علیه زنان مورد انتقاد قرار گرفته است. در سال ۱۹۹۰، روزنامه‌نگار روچ کوتِه در پاسخ به انتشار Polytechnique، ۶ دسامبر، که یک آنتولوژی یادبود فمینیستی است، با مقاله‌ای تحت عنوان "مانفیست د'un salaud" پیشنهاد داد که فمینیست‌ها از کشتار به‌عنوان فرصتی برای آزاد کردن "دیوانگی‌هاً استفاده کرده‌اند. منتقدان حقوق مردان و ضد فمینیست‌ها بیان می‌کنند که فمینیسم خشونت علیه زنان را برانگیخته است و بدون اینکه به‌طور صریح کشتار را تأیید کنند، این کشتار را به‌عنوان یک بیان افراطی از ناامیدی مردان می‌بینند. برخی ضد فمینیست‌ها قاتل را به‌عنوان یک قهرمان می‌بینند و اقدام‌های او را ستایش می‌کنند و تهدید به خشونت می‌کنند.

بازماندگان مرد کشتار به‌خاطر عدم مداخله برای متوقف کردن تیرانداز مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. در یک مصاحبه بلافاصله پس از این حادثه، یک خبرنگار از یکی از مردان پرسید چرا آنها «زنان را رها کردند» در حالی که واضح بود هدف‌های او زنان بودند. رنه ژالبر، گروهبان سلاح که لورتیه را متقاعد به تسلیم کرد، گفت که کسی باید مداخله می‌کرد تا حداقل لپین را منحرف کند، اما اذعان کرد که «شهروندان عادی نمی‌توانند انتظار داشته باشند که در میانه ترس، به‌طور قهرمانانه واکنش نشان دهند». مارک استین، ستون‌نویس روزنامه‌های محافظه‌کار، پیشنهاد کرد که عدم اقدام مردان در طول کشتار، «فرهنگ انفعال» رایج در بین مردان در کانادا را نشان می‌دهد که تیراندازی را ممکن کرد. دانشجویان و کارکنان مرد احساس پشیمانی از اینکه سعی نکردند تیراندازی‌ها را متوقف کنند، ابراز کردند. این موضوع به شدت از سوی جامعه دانشجویی Polytechnique رد شده است. ناتالی پرووست، یکی از بازماندگان زن، گفت که او احساس می‌کند هیچ کاری برای جلوگیری از این تراژدی نمی‌توانست انجام شود و همکلاسی‌های او نباید احساس گناه کنند. أسماء منصور، دیگر بازمانده، بر اقدام‌های مردان در نجات زندگی او و کمک به آسیب‌دیدگان تأکید کرد.

گرامیداشت

از سال ۱۹۹۱، سالگرد کشتار به‌عنوان روز ملی یادبود و اقدام علیه خشونت علیه زنان تعیین شده است، که به‌عنوان یک فراخوان برای اقدام علیه تبعیض علیه زنان در نظر گرفته شده است. کمپین ربان سفید در سال ۱۹۹۱ توسط گروهی از مردان در لندن، انتاریو به‌دنبال کشتار راه‌اندازی شد تا آگاهی عمومی را دربارهٔ شیوع خشونت مردان علیه زنان افزایش دهد و ربان نماد «ایده‌ای از مردان که سلاح‌های خود را کنار می‌گذارند» بود.

مکان Place du 6-Décembre-1989 در محله Côte-des-Neiges/Notre-Dame-de-Grâce مونترال به‌عنوان یادبود قربانیان کشتار ایجاد شد. این مکان در گوشه خیابان‌های Decelles و Queen Mary واقع شده و در فاصله کوتاهی از دانشگاه قرار دارد و شامل نصب هنری Nef pour quatorze reines (کشتی برای چهارده ملکه) اثر رز-ماری گول است. در ابتدا به‌عنوان یادبودی برای یک «حادثه غم‌انگیز» توصیف شده بود، در سال ۲۰۱۹، تابلوی آن تغییر کرد تا نشان دهد که حمله ضد فمینیستی بوده و ۱۴ زن کشته شدند.

هر سال در تاریخ ۶ دسامبر، رویدادهایی در سرتاسر کشور به یاد زنان کشته‌شده برگزار می‌شود و یادبودهای متعددی ساخته شده است. یادبود در ونکوور جنجال‌برانگیز شد زیرا به «تمام زنانی که توسط مردان کشته شده‌اند» اختصاص داده شده بود که منتقدان می‌گویند این ادعا به این معناست که همه مردان بالقوه قاتل هستند. زنان مشارکت‌کننده در این پروژه تهدید به مرگ دریافت کردند و شورای پارک ونکوور برگزاری یادبودهای آینده که ممکن است گروه‌های دیگر را به چالش بکشاند، ممنوع کرد.

از زمان مراسم گرامیداشت در بیست و پنجمین سالگرد کشتار در سال ۲۰۱۴، هر سال چهارده چراغ جستجو در قله کوه رویال نصب شده است که نمایانگر چهارده قربانی کشتار است. در ساعت ۵:۱۰ بعدازظهر، زمان شروع حمله، نام هر قربانی خوانده می‌شود و پرتو نوری به سمت آسمان پرتاب می‌شود. این رویداد با حضور رهبران محلی و ملی برگزار می‌شود.

در سال ۲۰۱۳، یک ساختمان جدید علوم در کالج جان ابوت به‌افتخار آن ماری ادوارد، یکی از قربانیان کشتار که در CEGEP تحصیل کرده بود، نامگذاری شد.

در سال ۲۰۱۴، "Order of the White Rose" تأسیس شد که یک بورسیه ملی ۳۰٬۰۰۰ دلاری برای دانشجویان زن فارغ‌التحصیل مهندسی است. کمیته انتخاب این بورسیه به‌دست میشل تیبوته-دوگیور، اولین زن فارغ‌التحصیل École Polytechnique رهبری می‌شود.

تصویرسازی در رسانه‌ها

این حادثه همچنین در هنرها گرامی داشته شده است. فیلم تحسین‌شده پلی‌تکنیک (فیلم) به کارگردانی دنیس ویلنوو در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و بحث‌هایی دربارهٔ مطلوبیت بازسازی این تراژدی در یک فیلم جریان اصلی ایجاد کرد. در یک نمایشنامه دربارهٔ تیراندازی‌ها به‌نام The Anorak نوشته آدام کلی، تماشاگران بر اساس جنسیت جدا می‌شوند: این نمایشنامه به‌عنوان یکی از بهترین نمایشنامه‌های سال ۲۰۰۴ توسط روزنامه مونترال گزت معرفی شد. نمایشنامه "مرد دسامبر" (L’homme de décembre) نوشته کالین مورفی، نخستین بار در سال ۲۰۰۷ در کلگری روی صحنه رفت. نمایشنامه "Forets" نوشته و جدی معواد در سال ۲۰۰۷، الهام‌گرفته از این تراژدی است و پژواک‌هایی از آن را در خود دارد. در سال ۲۰۰۹، نمایشنامه‌نویس کبکی گیلبرت تورپ، "Pur chaos du désir" را نوشت که به بررسی فروپاشی یک ازدواج در پی کشتار Polytechnique پرداخت. چندین آهنگ دربارهٔ این رویدادها نوشته شده است، از جمله "این یادآوری" اثر دوئت فولک Wyrd Sisters، "مونترال" اثر The Tragically Hip و "۶ دسامبر ۱۹۸۹" اثر خواننده استرالیایی جودی اسمال.

منابع

Strategi Solo vs Squad di Free Fire: Cara Menang Mudah!