زلف آشفته و خوی کرده |
---|
زبان | فارسی |
---|
شاعر | حافظ[۱] |
---|
شمار ابیات | ۷ |
---|
بحر | رَمَل مُثَمَّن مَخبون محذوف
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن |
---|
|
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش ببالین من آمد بنشست
سر فراگوش من آورد بآواز حزین
گفت ایعاشق دیرینهٔ من خوابت هست
عاشقی را که چنین بادهٔ شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه بما روز الست
آن چه او ریخت به پیمانهٔ ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشتست وگر بادهٔ مست
خندهٔ جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبهٔ حافظ بشکست
|
|
نسخهٔ مبنا: تصحیحِ محمّد قزوینی و قاسم غنی |
|
غزلی با مطلع «زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست»، غزل شمارهٔ ۲۶ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.
مفهوم و درونمایه
وزن
در اجراها
ترجمهها
در دیگر آثار هنری
در نسخهای مصور از دیوان حافظ در کتابخانهٔ لیدن بهسال ۸۹۴ ه.ق/۱۴۸۹ م و کتابتشده توسط شیخ محمدابراهیم اوحدی بلیانی که متعلق به مکتب شیراز دوم است، نگارهای بر مبنای این غزل موجود است.[۲]
پانویس
منابع