داستان در مورد جوان سربازی است که خواهرش مورد آزار و اذیت فرد ناشناسی قرار میگیرد و وی با شنیدن این خبر، چون با مرخصی او موافقت نمیشود از روی نگرانی با سلاح کلاشنیکفی که به منظور حفاظت از یک بانک تحویل وی داده شدهاست، ترک پست کرده و بعد از درگیری با شوهر خواهرش او را به قتل میرساند.
او برای تهیه هزینه عمل خواهرش بسیار تلاش کرده و در این راه شخصیتهای جدیدی وارد داستان میشوند.
مهدی ناصاری، منتقد سینما، لوکیشن فیلمبرداری این فیلم را با لوکیشن فیلمبرداری چند متر مکعب عشق مشترک دانست که به عقیده وی از فقر موضوعی این فیلم نشأت میگیرد.[۲]
احسان ناظم بکایی، منتقد سینما، روند داستانی فیلم را بین درام و کمدی، سرگردان دانست.[۲]
محمدرضا شهیدیفرد، فیلم را تأسفبرانگیز توصیف کرد. وی فیلم کلاشینکف را مروج رفتارهای غیراخلاقی و خودسریهای اجتماعی دانست.[۲]
بشیر حسینی، پیام فیلم را ضعف قانون و امنیت در جامعه و لزوم اجرای عدالت به صورت سلیقهای توسط هر یک از افراد دانست که مبلغ آنارشیسم میباشد.[۲]
طهماسب صلحجو، این فیلم را دلنشین و احیاگر سینمای ایران برشمرد و آن را ادای احترامی به فیلم فارسی خواند.
منابع
↑بهمن عبداللهی (۱۲ بهمن ۱۳۹۲)، «زنگ ۳۲ برای پرواز سیمرغ»، روزنامه ایران، ج. بیستم ش. ۵۵۷۲، ص. ۸