داستان این فیلم از یک صبح پاییزی در ساعت ۷ شروع میشود. جهانگیر (خسرو شکیبایی)، رؤیا (هدیه تهرانی) و ۲ فرزندشان شنگول (آرین مطلبی) و منگول (هانیه مرادی)، اعضای خانوادهای چهارنفره هستند که زندگیای معمولی را سپری میکنند، اما در این بین، رؤیا موقعیتی متمایز دارد، از این حیث که دائم در حال خیالبافی و داستانسرایی است. جهانگیر با مشاهده علاقه زیاد همسرش به داستانپردازی، به او پیشنهاد میدهد که به آموزشگاه داستاننویسی برود و به شکل آکادمیک این جریان را دنبال کند.
رؤیا در کلاس فیلمنامهنویسی مدرسه باغ فردوس ثبت نام میکند و استادش (جمشید مشایخی) به او توصیه میکند که برای نوشتن، از نکات رایج زندگی واقعی خودش بهره ببرد. رؤیا هم چنین میکند، ولی چنان درگیر این فرایند میشود که اعتراض جهانگیر را برمیانگیزد. تشنجهای جاری امکان نوشتن در منزل را از رؤیا میگیرد و برای همین راهی خانه مادرش (جمیله شیخی) میشود تا نوشتن فیلمنامه را به اتمام برساند.
پس از به انجام رساندن آن به خانه بازمیگردد، در حالی که وضعیت آن بهشدت درهمریخته و آشفتهاست. زمانی که رؤیا مشغول نظافت منزل است، جهانگیر هم فیلمنامه او را مطالعه میکند و میبیند که متن آن شامل آن اتفاقات زندگی مشترکشان است که در فیلم روایت شده بود. خواندن این متن از شام تا بامداد طول میکشد. صبح رؤیا صبحانه را آماده میکند و به اتفاق میخورند، در حالی که ساعت باز ۷ صبح است و روز دیگری آغاز شدهاست.[۱]