اشعار مولوی حکایاتی است که بیپرده از ویژگیهای جنسی و شهوانی در انسان سخن گفته و از به کارگیری واژههای رکیک در این زمینه ابایی نداشتهاست. وی با هنر داستانسرایی و صراحت لهجه در این مقولات که بشریت از دیرباز با آن سروکار داشته سخن راندهاست.[۱]
دیدگاه مولانا در زمینهٔ انسان و شهوت
مولانا شهوت و شهوترانی را همزاد و همراه بشریت میداند و معتقد است که آدمیان در هر عصری مبتلای آنند. به همین دلیل با گفتمان خاص خود به ارائهٔ داستانها و تجاربی تلخ در این زمینه میپردازد.[۱]
وی انسان را ترکیبی از حیوان و فرشته میداند که خصلتهای نیک وبد (تقوا و فجور) در وی وجود دارد، اما به عقیدهٔ مولانا انسان میتواند با تربیت صحیح از سفلی به اعلی راه یابد.[۱]
پنهان شدن حقیقت در اثر شهوت
مولوی معتقد است که شهوت جنسی، آدمی را کور و کر میکند. انسان شهوتزده، خری را چون انسان زیبا میبیند آنچنان که در داستان کنیزک و خر خاتون به این موضوع اشاره داشتهاست:[۱]
درسهای اخلاقی در قالب ادبیات شهوانی
شیوهٔ طرح مسائل توسط مولانا بگونهای است که با خواندن این اشعار، خواننده احساس بدی پیدا نمیکند و حتی ممکن است فکر کند که یک درس اخلاقی گرفته است.[نیازمند منبع]
برخی معتقدند که ساختار شناختی و معرفتی برخی از مردم به گونهای است که اگر مطالبی در قالب داستانهای شهوتانگیز مطرح شوند تأثیرگذاری بیشتری خواهند داشت.[۲]
رواج در زمانه
وعاظ و عرفای آن زمان از بیان الفاظ زننده یا هزلآمیز هیچ ابایی نداشتند. مثلاً مولوی، شمس تبریزی، و سنایی هر سه از ناسزای «غَرخواهر» در آثارشان استفاده کردهاند که در زمانهٔ خود امری مقبول و رایج بود. مولوی در غزل زیر از دیوان شمس، برای خوار کردن دشمنان از الفاظ و عبارات «قبیح» استفاده کردهاست.[۳]