عبدالله بهزادی (متولد ۱۲۹۴ در روستای یالرود از توابع نور مازندران – درگذشته در مهر ۱۳۵۵ در تهران)، پزشک، شاعر، از اعضای بلند پایه حزب توده ایران و نماینده مجلس شورای ملی بود. وی تخصص سل و بیماریهای ریه خود را از انستیتو پاستور پاریس اخذ نمود.
زندگی
او با خانواده اش در بابل زندگی میکرد. ابتدا مقدمات خواندن و نوشتن را نزد مادرش فراگرفت و در سال ۱۳۰۵ به تهران آمد و در مدرسه عنصری مشغول به تحصیل شد. تحصیلات دوران متوسطه را در دبیرستان معرفت به پایان رساند. در سال ۱۳۱۵ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۲۱ موفق به اخذ مدرک دکترای عمومی شد. خدمات پزشکی را از سال ۱۳۲۲ به عنوان معاون بهداری بندر انزلی آغاز نمود و در سال ۱۳۲۵ به بیمارستان بوعلی تهران انتقال یافت.
فعالیت سیاسی
در سال ۱۳۲۸ به سبب فعالیتهای سیاسی برای مدتی بازداشت شد. در دوره بیست و سوم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۵۰ از طرف مردم بابل به مجلس راه یافت.
ادبیات و شعر
عبدالله بهزادی طبع شاعرانه داشت و در قالبهای گوناگون شعر فارسی طبع آزمایی مینمود. وی شاعر سرود معروف بهاران خجسته باد است که آن را به خاطر مرگ پاتریس لومومبا سروده بود و این سرود با آهنگسازی کرامتالله دانشیان، بارها بعد از انقلاب پخش شدهاست.
نمونه اشعار
بهاران خجسته باد
- هوا دلپذیر شد، گل از خاک بردمید
- پرستو ببازگشت، زد نغمهٔ امید
- به جوش آمدست خون، درون رگ گیاه
- بهار خجسته فال، خرامان رسد ز راه
- بهار خجسته فال، خرامان رسد ز راه
- به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا
- به مردان تیزخشم که پیکار میکنند
- به آنان که با قلم، تباهی دهر را
- به چشم جهانیان پدیدار میکنند
- بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
- و این بند بندگی، و این بار فقر و جهل
- به سرتاسر جهان، به هر صورتی که هست
- نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد
- به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا
- به مردان تیزخشم که پیکار میکنند
- به آنان که با قلم، تباهی دهر را
- به چشم جهانیان، پدیدار میکنند
- بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد[۱]
آزادگی
- یا اگر چون سرو سویت عازم است
- زیر پایت نردبانی لازم است
- ای بسادیوان سنگین و کُلفت
- که پر است از فکر پوچ و حرف مفت
- راه خود جوی و مکن تقلید کس
- از پریدن کبک کی گردد مگس؟[۲]
مناجات با امام حسین (ع)
- والاترین مجاهد راه شرف تویی
- تا کوی دوست ره سپر جان به کف تویی
- شمس مدینه، میر شهیدان کربلا
- پور خلف، سلالهٔ شاه نجف تویی
- جوینده را مطاف سعادت مزارتو
- پوینده را به راه حقیقت هدف تویی
- سیراب شد نهال شریعت ز خون تو
- زین ره به خون عز خدا متّصف تویی
- ای دُرّ پر بها صدفت خاک کربلاست
- چون گوهری غنوده به کنج صدف تویی
- ایثار بی مثال تو ممتاز ذات توست
- زان جوهر جلالت و عین شرف تویی
- من بیمناک و مضطرب از کار خویشتن
- آن مهربان که گوشه زند لاتخف تویی[۳]
وفات
عبدالله بهزادی در مهرماه ۱۳۵۵ به سبب عارضه قلبی در تهران درگذشت و در بهشت زهرا قطعه ۹ ردیف ۲۵ شماره ۱۴ به خاک سپردهشد.
منابع
- ↑ نشریه سپید وسیاه1339اسفندماه
- ↑ رجال پارلمانی ایران
- ↑ گزیدهای از زیباترین سرودههای دکتر عبدالله بهزادی از کتاب «بهاران خجسته باد»انتشارات میرماه 1393
- //https بایگانیشده در ۱۱ ژوئیه ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine://www.farhangmoaser.com/book/رجال-پارلمانی-تهران-1390.htm
https://www.irna.ir/news/از لومومبا تا گلسرخی و انقلاب