مانی دوست پسر لولا به او تلفن میزند و از لولا میخواهد که برای کمک به او چارهای بیندیشد. مانی ۱۰۰هزار مارک آلمان را در قطار مترو جا گذاشته است که متعلق به رئیس یک باند قاچاق است. لولا بیست دقیقه فرصت دارد تا پول را تهیه کند و به مانی برساند وگرنه مانی برای تهیه پول به صندوق یک فروشگاه دستبرد میزند.
خط فکری فیلم
فیلم با بازگشتهای متعدد نوعی خرق عادات را در پیش روی بیننده میگشاید. نزدیک به برداشتهای سورآلیستی در شکلی شخصی تر که نه در پی قضاوت بلکه در جستجوی بازنمایی رخدادها در صورتهایی که میتوانستند باشند، است.